رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت ۵۶


دیانا: ارباب از پایین صدای داد و بیداد میاد من خیلی میترسم

ارسلان: با درک موقعیت سریع رفتم پایین دیانا نفس و به بغل داشت و پشت سرم میومد چشمم به مادر دیانا خورد که گریون روی زمین عمارت نشسته بود

دیانا: به سمت مامان رفتم و بغلش گرفتم
مادر دیانا: ارباب بزارید دخترم و ببرم داداش اومده میخواد به زور ببرنتش شهر و بده به آدمایی که معلوم نیست از کجا آمدن ارباب خواهش میکنم بزارید دخترم و ببرم نجاتش بدم

ارسلان: دیانا جایی نمیاد اجازه ای ندادم جایی بره

دیانا: پس از حرف ارسلان صدای عربده ای از بیرون اومد رفتم تو حیاط

دانیال: دستشو کشیدم و دنبال خودم کشیدم که متوقف شد

ارسلان: کجا میبرمش
دیدگاه ها (۱)

رمان شازده کوچولو پارت ۵۷ ارسلان: کجا میبرمش دانیال: میبرمش ...

رمان شازده کوچولو پارت ۵۸ ارسلان: بغلش کردم و گفتم سکتم دادی...

رمان شازده کوچولو پارت ۵۵ ارسلان: سوار ماشین شدیم بعد چند دق...

رمان شازده کوچولو پارت ۵۴ارسلان: جونم فسقلی دیانا: نگاهم و ب...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی منپارت ۱۲۹و۱۳۰ ارسلان: یه لحظه احساس کردم قلبم نمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط