part

part8
تهیونگ:رفتم روی صحنه
سلام دوستان خیلی خیلی خوش اومدین ممنونم ک امسال هم تنهام نزاشتین خیلی دوستون دارم و میخوام دعوت کنم از دوست دخترم ات بیاد روی سند
ات:با تشویق رفتم کنار تهیونگ و لبخندی زدم
سلام من اتم از دیدنتون خیلی خوشحالم ممنون ک تهیونگ رو توی این شب مهم تنها نزاشتین واقعا متشکرم
ات:با تشویق رفتم نشستم
تهیونگ:عاشقتم من
ات:من بیشتر
تهیونگ:همه داشتن میرقصیدن و منم خیلی مست بودم کم کم مهمونی داشت تموم میشد
۳ ساعت بعد
ات:مهمونا رفتن و ما ام اخرسر از همه رفتیم
جیمین:تو برو برو من کادو هاتو جمع میکنم میارم
تهیونگ:داشتم تلوتلو میزدم که
ات:اروم باش فک کنم زیاده روی کردی
تهیونگ:هیس من باتو کار دارم منو نپیچون
ات:خنده
تهیونگ:تو رانندگی کن
ات:باش
تهیونگ:نشستم تو ماشین و رفتیم سمت خونه ات
ات:تهیونگ رسیدیم
تهیونگ:بیا بریم
ویو ات
رفیتم خونه درو باز کردم و از تهیونگ استقبال کردم و بعد رفتم اتقم و لباسنو عوض کردم و دوش گرفتم و بعد از ۱ ساعت اومدم
تهیونگ:اومم اومدی بیب
ات:اره اومدم چیزی میخوری
تهیونگ:اره چرا نمیخورم
ات:چی میخوری بگو واست بیارم
تهیونگ:ات
ات:مسخرم کردی اومدم بغلت نشستم
تهیونگ:نزدیکت شدم ووو.....


خمارییی🤣😂
ن شوخی کردم الان میزارم پارت بعدیرو😚😙