حله پس

𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ ۫
թᥑꭉȶ 𝟏𝟒 ؁

_حله پس..

~ویو هانا : بعد از این که غذا رسید نشستیم و مشغول خوردن شدیم ...
راستش چجوری بگم مدتی میشه که‌ وقتی کناره جونگکوک هستم یه احساس عجیب و نو یی بهم دست میده قابل توصیف نیست اما حس خوبیه باعث میشه احساس امنیت و ارامش‌ داشته باشم‌ نمیگم قبلا این حس رو نداشتم اما الان برام یه معنای دیگه میدن
⭒عاشق شدی عشقم⭒
این حس دقیقا از موقعی شروع شد که ما سر انتخاب شغلم‌بحثمون شد وقتی من به شرکتش رفتم و رفتار چندش آور اون دختره ی دلقک رو دیدم ؛ حسادت ! چیزی بود که تاحالا نسبت به برادرم این حس رو نداشتم
غیر ارادی بود اما با رفتار کارمندش حساس شدم ، انگار دلم نمیخواست اون دختر نزدیکش بشه یا انقدر ناز کنه واسش می‌فهمید چیمیگم ؟؟!
+نگار یه حس دوست داشتنی فراتر از روابط خواهر برادریه ..اما خب اون منو‌‌ به چشم خواهر خودش میدونه البته خوشحالم که هیچ گونه خون مشترکی باهم نداریم اینجوری حداقل میشه یکم امیدوار بود 🙃
+دوست دارم بدونم با کسی تو رابطه هست!؟
یا دختری هست که ایده آلش باشه
باید دنبال یه فرصت خوب بگردم تا ازش بپرسم .

  𓂃   𝟑𝟎مین بعد𓂃

+شام رو هم خوردیم ..شب پر ستاره ای بود تصمیم گرفتم برم تو حیاط‌عمارت روی تاب بشینم و اهنگ گوش بدم .

هانا : هوا خیلی خوبه من میرم بیرون ..
جونگکوک: برو منم پیام پیشت ..میخوای برات خوراکی بیارم ؟
+نه الان شام خوردیم دیگه چیزی نمیخوام
جونگکوک: باشه

..

هانا : رفتم بیرون و..





𝃢ᡣ𐭩𝅦  خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓

ادامه دارد...

☁️ ׂ @xoozen

‌⏝ִ︶⏝ ୨بدون شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
دیدگاه ها (۲)

°.*⃝‌◌وقتی ازت تعریف میکنه..اگر مایلید بیشتر بزارم؟💘کپی میکن...

°.*⃝‌◌وایبی که شوگا میده🥨اگر مایلید بیشتر بزارم؟💘کپی میکنی ل...

نبینم کامتو...لایکش کن .

𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ ۫թᥑꭉȶ 𝟏𝟑؁جونگکوک : چیزی نیاز نداری بخرم برا...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 4 " ویو جونگکوک : وقت...

روانی منP51

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط