توبیا ازآنسوی دشت انتظارتا درآغوش نسیم نفسهایم رابابوسه های دلبرانه بر پیشانیتبنشانم، مدهوش توام وقتیحریرگیسوانت درآغوشم برقصدرمی آید ، بوسیدنت تمنای دلبیقرارم است