دوپارتی

۲/۱

موضوع : وقتی رئیس شرکتت عاشقت میشه ....

ویو هوسوک

امروز قرار بود برای یه جلسه به همراه ا.ت برم فرانسه و خب .. خیلی استرس داشتم و ... سعی کردم بهترین لباسم و بپوشم تا توی چشم ا.ت خوب بنظر بیام ... ( فرزندم شما همیشه جذابی) یه کت و شلوار مشکی پوشیدم ... و به سمت فرودگاه رفتم ... وقتی رسیدم دیدم ا.ت خیلی وقته اومده و منتظر منه ... به سمتش رفتم ...‌ و بعد از احوالپرسی به سمت هواپیما رفتیم و .... وقتی سوار شدیم دیدم ا.ت ... دستش و به صندلی فشار میده ... می‌ترسه ... دستم و روی دستش گذاشتم ..که سرش و به سمتم چرخوند ...

- نفس عمیق بکش ... زود میرسیم

چ..شم

یکم گذشت که آروم شد ... متوجه شدم که معذب شده چون دستش و گرفتم ... دستم و از دستش درآوردم .. و سرم و به میز تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم ... قلبم تند میزنه ... چرا هوا گرمه ‌... اوفففف چرا من انقدر استرس دارم ... بخاطر اینکه الان کنار ا.تم ..‌ چرا من انقدر ضایه ام .. پس چرا خودش نمی‌فهمه ... اوففف این دختر منو سکته میده ..‌ کتابی که با خودم آورده بودم و از ... کیفم درآوردم و شروع به خوندن کردم ..... غرق خوندن کتاب بودم که یه چیزی روی شونه ام افتاد .. وقتی نگاه کردم ‌.. ا.ت خوابیده بود ... و سرش روی شونه ام افتاده بود .... منم کتاب و کنار گذاشتم و کم کم خوابم برد

۸:۳۹ صبح

با صدا زدنای‌ ا.ت از خواب بیدار شدم ...

رسیدیم ... رئیس بیدار شید

- باشه بیدار شدم

بعد از برداشتن وسایل از هواپیما بیرون اومدیم و بعد از اینکه سوار ماشین شدیم به سمت هتل رفتیم ....‌
بعد از رسیدن به هتل وسایلمون و داشتم و به اتاق های که رزرو کرده بودیم رفتیم .... امشب باید می‌رفتیم جلسه پس رفتم حموم و بعد از پوشیدن لباس های راحتی روی تخت دراز کشیدم و خوابم برد .......
دیدگاه ها (۴)

دو پارتی

دوپارتی (درخواستی نیست)

تکپارتی درخواستی

تکپارتی( درخواستی)

پارت ۳ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط