حالم خوب نیست بد هم نیست انگار خالیم یا یه چیزی بدتر

حالم خوب نیست، بد هم نیست، انگار خالی‌م یا یه چیزی بدتر، انگار گیر کردم تو یه عزاداری، عزاداری یه عزیز! شوکه‌م. می‌دونم از دست رفته ولی نمیخوام باور کنم. یه غم بزرگی گیر کرده تو فاصله‌ی بین گلو تا قلبم که هیچ جوره نمی‌تونم خالیش کنم! نیاز به گریه‌ی شدید دارم ولی نمی‌تونم اشکامو مجبور به جاری شدن کنم؛ حتی وقتی خودمو دعوا می‌کنم و تمام شکست‌هامو تف می‌کنم توی صورتِ خودم!
همین! فکر کنم.
دیدگاه ها (۴)

یه دوست افغان اومد توی داروخونه گفت قرص جان درد دارید چقدر خ...

‏احترام به عقاید یعنی من به محدودیت هایی که برای خودت گذاشتی...

میدونی نصف بیشتر دلخوریات از آدما برمیگرده به خودت؟ اشکال ک...

سوگواری رابطه‌ی قبلی تمام شد؛ خیلی طول کشید. خیلی یعنی چهار ...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

وانشات اینوماکی//پارت ۶

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط