وزیدن گرفتهست باد خزان

وزیدن گرفته‌ست باد خزان
به گوش آید از دور داد خزان
گل و سبزه و برگ‌های قشنگ
مباشید غافل ز یاد خزان
نخواهد ز بین شما هیچ یک
برد جان بدر از جهاد خزان
به سویی فتد هر یک از جمعتان
ز توفان تند ز یاد خزان
کنونی که هستید بر شاخه‌ها
به دور از گزند و عناد خزان
از این بزم جانبخش سودی برید
که محوش کند انجماد خزان
دیدگاه ها (۱)

پاییز یک شعر است یک شعر بی‌مانندزیباتر و بهتر از آنچه می‌خوا...

چیست فرق آدمی بـا جـــــــــــانــور؟! تا که می نازد به خود ...

پاییز هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن نداردبا این‌همهاز منبر بلند ...

نه بهار با هیچ اردیبهشتینه تابستان با هیچ شهریوریو نه زمستان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط