همیشه فکر می کردم عشق شیرین است ولی وقتی تجربه اش کردم طع

همیشه فکر می کردم عشق شیرین است ولی وقتی تجربه اش کردم طعم دیگری داشت. بیشتر طعم شور تا شیرین. این را از اشکهایی که شب ها موقع خوابیدن نا غافل از روی گونه هایم سر میخورد و گاهی مزه شان میکردم فهمیدم ...
تازه فهمیدم که عشق فقط لبخند و شادی نیست گاهی هم درد دارد و فقط در قلب آدم ها جا خوش نمی کند گاهی هم جمع می شود توی چشمها و سرازیر می شود.
تازه فهمیدم عشق گاهی می تواند شورترین شیرین زندگی آدم شود. وقتی پای دلبری چون تو در میان است..
دیدگاه ها (۳)

دلم برایت یک ذره استکی می شود کهساعت ، وقارش رابا بیقراری من...

دلم رفتن میخوادنه اینکه بزاریم بریم از این کشور ولی کاش بند ...

تو را دوست دارمبیشتر از نوشتن آخرین سطر مشق های مدرسهبیشتر ا...

دلی در حوالی کوچه پس کوچه های عشقنزدیک خیابان خزانروبروی پار...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط