بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد
بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد
ای فاتح بی لشگر من خانه ات آباد
تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار
قولِ "سرِ خرمن بدهی" ، دست مریزاد
حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی
"دیریست که دلدار پیامی نفرستاد"
دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم
مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد
دستم به جدایی برسد ، رحم ندارم
بد شد " گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد "
با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما ...
ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد
تلخ ست اگر دوریِ شیرین به خدا شکر
این قرعه ی عشق ست که افتاده به فرهاد
ای فاتح بی لشگر من خانه ات آباد
تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار
قولِ "سرِ خرمن بدهی" ، دست مریزاد
حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی
"دیریست که دلدار پیامی نفرستاد"
دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم
مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد
دستم به جدایی برسد ، رحم ندارم
بد شد " گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد "
با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما ...
ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد
تلخ ست اگر دوریِ شیرین به خدا شکر
این قرعه ی عشق ست که افتاده به فرهاد
- ۳.۰k
- ۲۸ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط