ترسم آخر زغمعشقتو دیوانه شوم

ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم،

بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم،

آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب،

نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.


دیدگاه ها (۲)

‍ﺍﻣـــــﺸــــــــــﺐ ﺳــــــﻼﻣــــﺘـــــﯽ ﻧــــــــﺪﺍﺭﻡ...ﭼـ...

شکوه صبح زیبایتانآکنده ازشادیهای بی‌پایانعمرتان جاویدانامیدو...

هربار، که تورا نوشتم،مخفی میان کلمه ای،سطری گسترده از رویایت...

. به کدام بهانه تحریم شده ام؟؟زنگ نمی زنینمی آییاز کنارم عبو...

🌾🌿🍁بالغ شدن یعنی آرام شدن،نه بی‌تفاوت شدن.یعنی فهمیدنِ اینکه...

💝ترسم از دستِ تو در دامِ بلا جان بدهمیا بسوزم ز غمت ، یا که ...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط