تقاص عشق فصل part

تقاص عشق/ فصل ۲/ part ۱۷۳


صبح شده بود ات درحالی که یانسو تو بغلش بود رویه مبل نشسته بود
دینا : مادر بزرگ اینا نمیان
ات : الان که بیان
زنک در به صدا در اومد جیمین از پله ها اومد پایین سمته در رفت
دینا : اومدن
ات : آره بدو بریم
از رویه مبل بلند شد اونا هم اومدن رویه مبل نشستن
م/ج: دخترم ات چانسو چطوره الان خوبه
ات : آره خوبه الان خوابه
بیتگرام: سلام بر مادر و و پدر خفنم
سمته آنها رفت و همان‌جا ایستاد
بیتگرام: جیمین پاشو دیگه باید بریم
جیمین از رویه مبل شد بدون هیچ حرفی به حیاط عمارت رفت
بیتگرام : زن داش میشه یه لحظه بیایی آشپزخونه
ات : باشه
یانسو رو داد به خانم پارک خودش همراه بیتگرام به آشپزخونه رفت
ات : چی شده
بیتگرام : جیمین دیشب
ات : از اون به من نگو بخاطر کار دیشبش
بیتگرام: گوش بده جیمین دیشب تویه دفتر اش خوابش برده بود از خسته گی زیاد بخاطر همین نتونست بیاد ببین الکی چقدر باهاش دعوا کردی
ات در فکر فروع رفت یعنی بخاطر هیچی باهاش دعوا کرد از این کارش پشیمون بود باید میذاشت توضیح بده
بیتگرام دستش رو جلوی ات تکون داد و گفت
بیتگرام: کجایی زن داش
ات : هیچی فقط
بیتگرام : خوشحالش کن
بیتگرام قدم برداشت سمته در درحال رفتن گفت
بیتگرام: به حرفام فکر کن
از آشپزخانه خارج شد ات همانطوری همانجا ایستاده بود به فکره این بود که جیمین رو چطور دیشب از اتاق بیرون کرد و سرش داد زد با خودش فکر کرد
//چیکار کنم که خوشحال بشه آهان ناهار درست میکنم و میبرم شرکت //
به سمته یخچال رفت و بعد از برداشتن مواد رولت تخم مرغ و نودل سیاه سمته اپن رفت و گذاشت شون با خوشحالی مشغول درست کردن شد ....
دیدگاه ها (۳)

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۷۴سوا بعد از گرفتن تماس با منشی جیمی...

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۷۵جیمین به اتاق جلسه رفت هیچ‌کس تو ا...

تقاص عشق/ فصل ۲ /part ۱۷۲دسته کوچیک پسر اش را گرفته بود و تو...

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۷۱سئول شب /// شرکت JMسوا با سینی که ...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۶#

( گناهکار ) ۶۷ part ات : جوابتو از جیمین گرفتی دیگه لازم نیس...

( گناهکار ) ۷۰ part جیمین خندید و درحالی که دستشو گرفته بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط