شعرعاشقی
#شعر_عاشقی
پارت 13
یعنی واقعا محمد بود
یعنی تا چند وقت پیش هم با من بود هم با این
تحملش برام خیلی سخت بود برای همین زدم زیر گریه
احسان با بغض گفت
-شما چرا گریه میکنی منم ک باید گریه کنم
با گریه حرف میزدم ک بازم مفهوم نبود
+........
-ای بابا من ک نمیفهمم
+زیر گل بری الهی
-بله ؟با منید
+ن با محمدم
-من باید بگما دیالوگ منه ها...
+اعععع اقا احسان..
-بابا دختره ب من خیانت کرده,تو چرا مثه ابر بهار گریه میکنی من نمیفهمم
+محمد ......
باز هم زدم زیر گریه
-ای بابا ما ک نفهمیدیم
عصبانی شدمو گفتم
+اه ...بابا این محمد همو نیه ک منو ول کرد حالا رفته با این دختره
باز زدم زیر گریه
-اها تازه فهمیدم چی شد
+اع اع اع پسره عوضی همزمان هم با من بود هم با اون دختره
-حالا ی دودقیقه گریه نکن
+ن......نمی....تونم
-ی چند لحظه ای ن حرف بزن ن چیزی بزار گریه ات بند بیاد
تا ده دقیقه کسی حرف نزد احسان ماشین و ب حرکت در اورد ک معلوم بود ک چشماش پر اشک بود و تار میدید چون مدام چشمشو ب هم فشار میداد ک بتونع درست ببینه جلوی ی ویتامینه وایستاد
ادامه در پارت١٢ #maryam
پارت 13
یعنی واقعا محمد بود
یعنی تا چند وقت پیش هم با من بود هم با این
تحملش برام خیلی سخت بود برای همین زدم زیر گریه
احسان با بغض گفت
-شما چرا گریه میکنی منم ک باید گریه کنم
با گریه حرف میزدم ک بازم مفهوم نبود
+........
-ای بابا من ک نمیفهمم
+زیر گل بری الهی
-بله ؟با منید
+ن با محمدم
-من باید بگما دیالوگ منه ها...
+اعععع اقا احسان..
-بابا دختره ب من خیانت کرده,تو چرا مثه ابر بهار گریه میکنی من نمیفهمم
+محمد ......
باز هم زدم زیر گریه
-ای بابا ما ک نفهمیدیم
عصبانی شدمو گفتم
+اه ...بابا این محمد همو نیه ک منو ول کرد حالا رفته با این دختره
باز زدم زیر گریه
-اها تازه فهمیدم چی شد
+اع اع اع پسره عوضی همزمان هم با من بود هم با اون دختره
-حالا ی دودقیقه گریه نکن
+ن......نمی....تونم
-ی چند لحظه ای ن حرف بزن ن چیزی بزار گریه ات بند بیاد
تا ده دقیقه کسی حرف نزد احسان ماشین و ب حرکت در اورد ک معلوم بود ک چشماش پر اشک بود و تار میدید چون مدام چشمشو ب هم فشار میداد ک بتونع درست ببینه جلوی ی ویتامینه وایستاد
ادامه در پارت١٢ #maryam
- ۸.۷k
- ۲۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط