heart
heart~~
part 9
جونگکوک
اینجا دیگه کجاست
چرا این دختر باید پاشو یه همچین جایی بزاره...
وقتی وارد شدم باورم نمیشد این نامزد منه؟
ویو یونا
داشتم به خودم لعنت میفرستادم که چرا گفتم کجاییم.. ات منو میکشه
آخه چاره ای نداشتم...
که یهو ات صدام کرد
_یونا..
یونا:هوم
_ اون مرده از وقتی که اومدیم داره نگام میکنه و چشمک میزنه
یونا: "'خندید"' مزخرف نگو ات به تو چیکار داره صبر کن ببینم تو شوخی نمیکنی نه؟
"'ات از جاش بلند شد و با با حالت گیج و منگ به طرف مرد رفت"'
یونا:ات صبر کن... کجا میری
(رو به مرد)
_چرا بهم چشمک میزنی؟ از وقتی که اومدم مزاحمم شدی
=چی میگی؟ مسـ*ـتی؟
_ای منحـ*ـرف کثیف..
و لیوان آب رو سرش خالی کرد
یونا: ات داری چیکار میکنی...دیوونه شدی...من ازتون عذرمیخوام الان حالش خوب نیست
=ازتون شکایت میکنم... به پلیس زنگ بزن "'به کسی که کنارش بود گفت"'
یونا سعی کرد ات رو دور کنه که دستشو پس زد
ات
ای مرتـ*ـیکه عوضـ*ـی
چطور جرعت میکنه...
هاهاها اون ازم شکایت میکنه؟چه جک بی مزه ای...خودم حسابشو میرسم
دست یه شخص رو روی شونم حس کردم
احتمالا یکی از دوستای این عوضـ*ـیه
با کلافگی برگشتم سمتش
_تو دیگه کدوم خری هستـ..
و با چهره جونگکوک رو به رو شدم
پنیک شدم یه لحضه
دستمو گرفت
+باید بریم
_من باتو جایی نمیام
=یه لحضه صبر کنین...من ازتون شکایت دارم
جونگکوک یه کارت از جیبش در آورد و داد به مرده
+این کارت شرکتمه...با وکلا در ارتباط باشین
=اما..
و دست ات رو محکم تر فشار داد و دنبال خودش کشوند
+بریم
_نه گوش کن...این مرتـ*ـیکه
مزاحمم شده...
"'رو به مرد کرد"'
_اگه یبار دیگه نزدیکم بشی پامو میکنم تو چشت "'داد"'
+بریم بابا
_هیههه چرا گوش نمیدی بهم
+ساکت شو
از اونجا زدن بیرون
جونگکوک هنوز هم دست ات رو محکم گرفته بود و موفق شده بود دنبال خودش بکشونه
_ولم کن دستم درد گرفت
+درد هایی بهت بدم که.. "'زمزمه"'
_چی
+هیچی...ماشینم اونجاست بریم
ات دستشو کشید
_من نمیخوام بیام
و به طرف پله هایی که اون اطراف بود رفت و نشست
+ات مسخره بازی در نیار بلند شو بریم
_من سرم گیج میره نمیتونم راه برم
آب میخوام
بعد چند مین جونگکوک با یه کیسه دستش برگشت و کنار ات نشست
در بطری آب رو باز کرد و داد بهش
+خوبی؟
_نه...حالت تهوع دارم
+توام کشتی مارو با این حالت تهوعت '"نیشخند"'
جونگکوک در یه بطری کوچیک تر رو باز کرد و داد به ات
_این چیه
+شربت خمـ*ـاری.. بگیرش
_نه نمیخوام
+انقدر لج نکن...گفتم بگیرش
ات بطری رو از دستش گرفت
بعد خوردن یه قلپ پرید تو گلوش و سرفش گرفت
+چیه؟
_بد مزه تر از این پیدا نکردی؟
part 9
جونگکوک
اینجا دیگه کجاست
چرا این دختر باید پاشو یه همچین جایی بزاره...
وقتی وارد شدم باورم نمیشد این نامزد منه؟
ویو یونا
داشتم به خودم لعنت میفرستادم که چرا گفتم کجاییم.. ات منو میکشه
آخه چاره ای نداشتم...
که یهو ات صدام کرد
_یونا..
یونا:هوم
_ اون مرده از وقتی که اومدیم داره نگام میکنه و چشمک میزنه
یونا: "'خندید"' مزخرف نگو ات به تو چیکار داره صبر کن ببینم تو شوخی نمیکنی نه؟
"'ات از جاش بلند شد و با با حالت گیج و منگ به طرف مرد رفت"'
یونا:ات صبر کن... کجا میری
(رو به مرد)
_چرا بهم چشمک میزنی؟ از وقتی که اومدم مزاحمم شدی
=چی میگی؟ مسـ*ـتی؟
_ای منحـ*ـرف کثیف..
و لیوان آب رو سرش خالی کرد
یونا: ات داری چیکار میکنی...دیوونه شدی...من ازتون عذرمیخوام الان حالش خوب نیست
=ازتون شکایت میکنم... به پلیس زنگ بزن "'به کسی که کنارش بود گفت"'
یونا سعی کرد ات رو دور کنه که دستشو پس زد
ات
ای مرتـ*ـیکه عوضـ*ـی
چطور جرعت میکنه...
هاهاها اون ازم شکایت میکنه؟چه جک بی مزه ای...خودم حسابشو میرسم
دست یه شخص رو روی شونم حس کردم
احتمالا یکی از دوستای این عوضـ*ـیه
با کلافگی برگشتم سمتش
_تو دیگه کدوم خری هستـ..
و با چهره جونگکوک رو به رو شدم
پنیک شدم یه لحضه
دستمو گرفت
+باید بریم
_من باتو جایی نمیام
=یه لحضه صبر کنین...من ازتون شکایت دارم
جونگکوک یه کارت از جیبش در آورد و داد به مرده
+این کارت شرکتمه...با وکلا در ارتباط باشین
=اما..
و دست ات رو محکم تر فشار داد و دنبال خودش کشوند
+بریم
_نه گوش کن...این مرتـ*ـیکه
مزاحمم شده...
"'رو به مرد کرد"'
_اگه یبار دیگه نزدیکم بشی پامو میکنم تو چشت "'داد"'
+بریم بابا
_هیههه چرا گوش نمیدی بهم
+ساکت شو
از اونجا زدن بیرون
جونگکوک هنوز هم دست ات رو محکم گرفته بود و موفق شده بود دنبال خودش بکشونه
_ولم کن دستم درد گرفت
+درد هایی بهت بدم که.. "'زمزمه"'
_چی
+هیچی...ماشینم اونجاست بریم
ات دستشو کشید
_من نمیخوام بیام
و به طرف پله هایی که اون اطراف بود رفت و نشست
+ات مسخره بازی در نیار بلند شو بریم
_من سرم گیج میره نمیتونم راه برم
آب میخوام
بعد چند مین جونگکوک با یه کیسه دستش برگشت و کنار ات نشست
در بطری آب رو باز کرد و داد بهش
+خوبی؟
_نه...حالت تهوع دارم
+توام کشتی مارو با این حالت تهوعت '"نیشخند"'
جونگکوک در یه بطری کوچیک تر رو باز کرد و داد به ات
_این چیه
+شربت خمـ*ـاری.. بگیرش
_نه نمیخوام
+انقدر لج نکن...گفتم بگیرش
ات بطری رو از دستش گرفت
بعد خوردن یه قلپ پرید تو گلوش و سرفش گرفت
+چیه؟
_بد مزه تر از این پیدا نکردی؟
- ۷.۲k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط