رمانعشق
رمان:عشق🖤🩸
پارت:۹ 🖤🩸
سریع خونه رو مرتب کردیم،خونه از تمیزی برق میزد
ا/ت:خب بریم؟
تهیونگ:بزار برم لباس بپوشم بعد بریم
ا/ت:باشه اینجا منتظرت میمونم
(پس ۳۰ مین بعد)
تهیونگ:امادم
ا/ت:پس بریم..
(سوار ماشین تهیونگ شدیم،به سمت گل فروشی رفتیم و برای سویون سه شاخه گل لاله خریدیم،سویون همیشه گل لاله دوست داشت،به سمت قبرستون رفتیم،از ماشین پیاده شدیم،تهیونگ دستم رو گرفت و من و با خودش به سمت قبر سویون برد،وقتی دیدمش اشک توی چشمام جمع شد،اما تهیونگ گریه نمیکرد،تهیونگ ناراحت بود اما گریه نکرد،گل ها رو براش گذاشتیم و رفتیم،انقد احساسی شده بودم که نمیتونستم خودمو کنترل کنم،سوار ماشین شدیم،چون حالم بد بود تهیونگ گفت.....)
&نظرت چیه بریم ی رستوران شیک؟
+برای چی؟(اشکامو پاک میکنم)
&ا/ت..باید با این موضوع که سویون رفته کنار بیایم،پس بیا بریم رستوران حال و هوامون عوض بشه
+باشه،ایده خوبیه..
ویو تهیونگ
(به یک رستوران تصمیم گرفتم ببرمش،یک رستورانی که اگر ببینتش شوکه میشه که هنوز وجود داره،رسیدیم،ا/ت وقتی رستوران رو دید به شدت شوکه شد)
+واقعا هنوز کار میکنن؟
&اره،تازه غذاهاشون خوشمزه تر هم شده
+وای ۱٠ سال میگذره،خیلی عجیبه(میخنده)
&نمیخوای پیاده بشی؟
+(پیاده میشه)
&(پیاده میشم)
&بیا بریم داخل
+بریم
(وارد رستوران شدیم،یک صندلی پیدا کردیم و نشستیم،گارسون اومد و سفارش گرفت،پس از ۱۰ مین غذا ها اومد)
+اگه سویون اینجا بود بنظرت چی سفارش میداد؟
&(لبخند تلخی زدم)
+ببخشید(سرش رو انداخت پایین و فقط غذاشو خورد)
&بنظرم دوکبوکی سفارش میداد
+چرا؟
&غذای مورد علاقت دوکبوکی بود،هر وقت دلش برات تنگ میشد میومدیم اینجا دوکبوکی میخورد
+(لبخند)
&راستی فرانسه چطور بود؟
+خیلی سخت گذشت،بیشتر ادم ها نژاد پرست بودن،بعضی از سیاه پوست ها سفید پوست ها رو کتک میزدن،بعضی از سفید پوست ها به سیاه پوستا زور میگفتن
&در این حد از هم متنفر بودن؟
+اوهوم،خیلی زندگی سختی بود،کره خیلی بهتره
(من توهینی و کشور های اروپایی نمیکنم،این فقط برای رمانه،من خودم دلم میخواد برم پاریس)
&دوستی پیدا نکردی؟
+ی دوست پیدا کردم اما هم سن شماست
&اسمش چیه؟
+جانگ هوسوک،البته همه بهش میگن جیهوپ
&فکر کردم دختره(یک ابرومو دادم بالا،با حالت جدی نگاهش کردم)
+دختر های اونجا دنبال ارایش بودن فقط،تنها کسی که به درس اهمیت میداد من بودم،تازه جیهوپ کره ایه برای همین ارتباطم باهاش خوبه
&باشه...
ادامه دارد..
پارت:۹ 🖤🩸
سریع خونه رو مرتب کردیم،خونه از تمیزی برق میزد
ا/ت:خب بریم؟
تهیونگ:بزار برم لباس بپوشم بعد بریم
ا/ت:باشه اینجا منتظرت میمونم
(پس ۳۰ مین بعد)
تهیونگ:امادم
ا/ت:پس بریم..
(سوار ماشین تهیونگ شدیم،به سمت گل فروشی رفتیم و برای سویون سه شاخه گل لاله خریدیم،سویون همیشه گل لاله دوست داشت،به سمت قبرستون رفتیم،از ماشین پیاده شدیم،تهیونگ دستم رو گرفت و من و با خودش به سمت قبر سویون برد،وقتی دیدمش اشک توی چشمام جمع شد،اما تهیونگ گریه نمیکرد،تهیونگ ناراحت بود اما گریه نکرد،گل ها رو براش گذاشتیم و رفتیم،انقد احساسی شده بودم که نمیتونستم خودمو کنترل کنم،سوار ماشین شدیم،چون حالم بد بود تهیونگ گفت.....)
&نظرت چیه بریم ی رستوران شیک؟
+برای چی؟(اشکامو پاک میکنم)
&ا/ت..باید با این موضوع که سویون رفته کنار بیایم،پس بیا بریم رستوران حال و هوامون عوض بشه
+باشه،ایده خوبیه..
ویو تهیونگ
(به یک رستوران تصمیم گرفتم ببرمش،یک رستورانی که اگر ببینتش شوکه میشه که هنوز وجود داره،رسیدیم،ا/ت وقتی رستوران رو دید به شدت شوکه شد)
+واقعا هنوز کار میکنن؟
&اره،تازه غذاهاشون خوشمزه تر هم شده
+وای ۱٠ سال میگذره،خیلی عجیبه(میخنده)
&نمیخوای پیاده بشی؟
+(پیاده میشه)
&(پیاده میشم)
&بیا بریم داخل
+بریم
(وارد رستوران شدیم،یک صندلی پیدا کردیم و نشستیم،گارسون اومد و سفارش گرفت،پس از ۱۰ مین غذا ها اومد)
+اگه سویون اینجا بود بنظرت چی سفارش میداد؟
&(لبخند تلخی زدم)
+ببخشید(سرش رو انداخت پایین و فقط غذاشو خورد)
&بنظرم دوکبوکی سفارش میداد
+چرا؟
&غذای مورد علاقت دوکبوکی بود،هر وقت دلش برات تنگ میشد میومدیم اینجا دوکبوکی میخورد
+(لبخند)
&راستی فرانسه چطور بود؟
+خیلی سخت گذشت،بیشتر ادم ها نژاد پرست بودن،بعضی از سیاه پوست ها سفید پوست ها رو کتک میزدن،بعضی از سفید پوست ها به سیاه پوستا زور میگفتن
&در این حد از هم متنفر بودن؟
+اوهوم،خیلی زندگی سختی بود،کره خیلی بهتره
(من توهینی و کشور های اروپایی نمیکنم،این فقط برای رمانه،من خودم دلم میخواد برم پاریس)
&دوستی پیدا نکردی؟
+ی دوست پیدا کردم اما هم سن شماست
&اسمش چیه؟
+جانگ هوسوک،البته همه بهش میگن جیهوپ
&فکر کردم دختره(یک ابرومو دادم بالا،با حالت جدی نگاهش کردم)
+دختر های اونجا دنبال ارایش بودن فقط،تنها کسی که به درس اهمیت میداد من بودم،تازه جیهوپ کره ایه برای همین ارتباطم باهاش خوبه
&باشه...
ادامه دارد..
- ۲.۵k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط