حماقتدیوانگی

حماقت؟؟؟دیوانگی؟؟؟
اسمش را هر چه میخواهید بگذارید اما من بلد نیستم آرام و بی سر و صدا عاشقی کنم من بلد نیستم از کنار چیزهایی که به او مربوط است ساده بگذرم من بلد نیستم حسم را پشت غرورم پنهان کنم من بلد نیستم خیابان هایی که پیاده رو هایش را با او قدم برداشته ام را روزهای دلتنگی متر نکنم من بلد نیستم وقتی اسمش را میشنوم مکث نکنم یخ نکنم بغض نکنم من بلد نیستم خودم را نسبت به رفتنش نبودنش بی تفاوت نشان دهم....اصلا من آدم اینجور بلد بودن ها نیستم...من فقط بلدم دلتنگی ام را فریاد بزنم،گریه کنم،کوچکترین یادگاری هایم را بو بکشم من فقط بلدم با صدای بلند دوستش داشته باشم راستش را بخواهید من حتی بلد نیستم او را بازگردانم...
دیدگاه ها (۱)

باید آنقدر دوستت بدارمکه اگر روزی خدا گفت :چه چیز در دنیا را...

شناسنامه ها ...معیارهای خوبی برای ماندن آدم ها کنارتان نیستن...

همیشگی باش، خب؟؟؟ یک مشترک در دسترس …یکی که توی هر مناسبت کن...

طرز فکر و نوع برخورد هر آدمی در طول یک رابطه با هم فرق می ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط