شاگرد انتقالی پارت ۵۹

شوکه شدم...
مایکی: چرا امروز برای جلسه نیومدی؟
مایکی با لبخند چانه اش را روی شانه ام گذاشته بود موهایش درهم بود و روی چشمانش ریخته بود.
ا/ت: امم..خواب مونده بودم.
مایکی:خواب موندی؟
ا/ت:اره..قرار بود زود بیدار شم ولی نشد.
مایکی با پوست خند: مثل همیشه تنبلی!
ا/ت یکم سرخ شد:نه..من اینجوری نیستم!
مایکی خندید: هوا امروزخیلی قشنگیه!
ا/ت: اره زیباست!
ا/ت از بغل مایکی اومد بیرون و سعی کرد بحث رو عوض کنه .
ا/ت:می خوایم با والهالا دعوا کنیم؟
مایکی:اره..پس خبرا بهت رسیده؟
ا/ت: امم..اره ، می خواستم بدونم..واقعا جنگ با والهالا منطقیه مایکی؟ اونا دوبرابر مان! چطوری می خوایم شکستشون بدیم؟ این مبارزه.. نشدنیه!
مایکی: امم..چرا؟ اتفاقا بنظر من کمیت مهم نیست کیفیت مهمه!
ا/ت: با این حال مبارزه خیلی سخته شانس برد هم خیلی کمه!
مایکی: تو نگران اون نباش! خودم یکاریش میکنم!
ا/ت: قبل از هرکاری فکر کردن مهمه!
مایکی:درسته....اممم...
ا/ت: چیزی می خوای بگی مایکی؟
مایکی: اهم..امم..اره... اگه یک سوالی ازت بپرسم.. صادقانه جوابم رو میدی؟
ا/ت: معلومه!..مگه من تا به حال بهت دروغ گفتم؟
مایکی:نه..خب می خواستم بدونم که...
ا/ت:؟؟
مایکی نفس عمیق کشید:می خواستم بدونم که میشه..من و تو...با هم دوست بشیم؟
ا/ت: مگه الان دوست نیستیم؟
مایکی: چرا! ولی می خواستم یکم صمیمی تر از دوستای عادی بشیم!
ا/ت سرخ شد و چیزی نگفت.
مایکی: البته اگه نخوای..مشکلی نیست!
ا/ت از دهنش پرید: نه می خوام!
مایکی با لبخند به ا/ت نگاه کرد
مایکی: فردا میبینمت.
دیدگاه ها (۰)

شاگرد انتقالی پارت ۶۰

شاگرد انتقالی پارت ۶۱

توللللدددددددد

شاگرد انتقالی پارت ۵۸ (طولانی)

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۴

سناریو سانزو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط