دلم تنگ توست صحبت تو که میشود دستانم سرد و چیزی زیر دلم

دلم تنگ توست ، صحبت تو که میشود دستانم سرد و چیزی زیر دلم خالی میشوَد ، از کودکی مهرت را در دلم پرورش دادم ، من برای تو شعر میگفتم و تو از برای من.. دلم تنگ توست اما ، تویی که در گذشته مرا بزرگ کردی و در آغوش کشیدی ، نه در حال..
نه در حال کِه حتی دلم نمیخواهد راجبت کلامی بیان کنم
دیدگاه ها (۰)

شبی که خبر مرگم را به دستت رسانند ، سیگاری روشن میکنی و با خ...

به هوای دیدن ساحل آمده بود اما به خود آمد و دید کفش هایَش در...

از دردِ نبودت بر خود میپیچَم ، چگونه توانستی اینچنین مرا مجن...

گویا سرم تصمیم دارد امشب عاقبت خود را منجر به انفجار کند ؛ چ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

تو... قشنگترين عامل تپش قلب منی

تو تو زیبایی ، و تلخ ترین بخش زندگی من دلم برات شده اندازه خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط