مراقب باششکستنی شده امزود می شکنمکنار ثانیه های سر گردان خویشو بغضی که آرزوی باریدن را درد می کشدای تمنای آشنازخم این دردها را زودتر شفا بدهکه درد را به درد می کوبد وبا خواهش تن روبرو شده