نفرت در برابر عشقی که بهت دارم

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}
پارت 52

جونگکوک : گفتم‌ عجله کن ممکن بارون بباره
ا،ت با اخم کیوت گفت
ا،ت : تقصیر من چیه گشنم بود بعدم من ازت نخواستم که باهات بیام خودت اسرار کردی
جونگکوک از این کیوتی اون‌ دختر لبخندی زد نمی‌دونست که این دوختر مغرور میتونه انقدر کیوت باشه
جونگکوک : نه اینکه تو از خدات نبود
ا،ت : من چرا باید بخوام با تو بیام فقد چون مجبور بودم قبول کردم
بدون اینکه به حرف جونگکوک گوش کنه سوار ماشین شد
و جونگکوک هم سوار ماشین شد و حرکت کردن
سرش رو به شیشه ماشین تکیه داده بود و به قطرات بارون که به زمين میخوردن نگاه میکرد
هر لحظه بارون شدید تر میشد جونگکوک درحال رانندگی نگاهش روی نیم روخش اون دختر بود
اما اون انگار توی دنیای دیگه بود و حواسش اصلا به جونگکوک که بهش نگاه میکرد نبود و این بیشتر جونگکوک رو کنجکاو میکرد
که اون دختر به چی فکر می‌کنه
که انقدر غرقه افکارش بود هوا تاریک شده بود و رعد برق هر لحظه بیشتر می‌شد که یهویی ماشین ایستاد
ا،ت : چی شده چرا نگهداشتی
جونگکوک : نمیدونم ماشین روشن‌ نمیشه
ا،ت : یعنی چی الان وسط ناکجاآباد چیکار کنیم
جونگکوک : من میرم ببینم چی شده
جونگکوک از ماشین پیاده شد و به سمت جلوی ماشين رفت
ا،ت دستش رو تکیه گاه سرش کرد و به جونگکوک که زیر بارون خیس شده بود و بیراهنش چسپیده بود به بدنش این بیشتر از قبل جذابش کرده بود ا،ت همینجوری خیره بهش نگاه میکرد
که جونگکوک به سمت ماشین اومد و سوار ماشین شد
ولی ا،ت همینجوری بهش‌ نگاه میکرد که با صدای جونگکوک زود حواسش رو جم کرد
جونگکوک : نمیتونم درستش کنم باید به یه جون خبر‌ بدم
جونگکوک به دستیارش زنگ زد و بعد از مکالمه کوتاهی با یه جون گوشی رو قطع کرد روبه ا،ت کرد‌
جونگکوک : بخاطر بارون همه راه ها بسته شدن به هیچ ماشین اجازه رد شدن نمیدن
ا،ت : الآن چیکار کنیم اگه اینجا بمونیم یخ میزنیم
جونگکوک کمی توی فکر فرو رفت و بعد از چند مین انگار که چیزی یادش آومده باشه گفت
جونگکوک : نزدیک اینجا یکی از آپارتمان های من هست میریم اونجا
ا،ت : من با تو توی یک خونه نمیمونم
جونگکوک : باشه میتونی همینجا یخ بزنی............ادامه دارد
دیدگاه ها (۱۶)

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 53جونگکوک : باشه میت...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 54جونگکوک : تو هم برا...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 51ا،ت نیم نگاهی بهش ...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 50《 چهار روز بعد 》با...

چندشاتی جونگکوک(پارت۶)

پارت ۴ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط