مجنون تر از من
♱ مجنـــــون تــــر از مــــن ♱
_ قسمت دهم -- نباید عاشقش بشم ! -- بخش دوم _
بعداز چند دقیقه ، قامت پر ابهتش اومد بیرون و بوی عطر کوکو شنل برندش بینی کارا رو میسوزوند ، از راه پله پایین رفت و کارا به دنبالش میومد و بوی عطرش رو نامحسوس بو میکشید ، با اینکه فردی سرد و ترسناکی بود اما سلیقه ی جالبی داشت ، وقتی به اشپزخونه رسید ، با بوی قهوه و پنکیک ، انرژی عجیبی بهش داده شد . جینا و تهیونگ هم روی میز بودن و اجوما بهش سلامی داد و جوابش داد و صندلی رو عقب داد و نشست . کارا هم داشت به گوشه ای میرفت تا بقیه بتونن با ارامش صبحانشون رو بخورن و اماده ی رفتن بشن که ناگهان صدایی سر جاشمیخکوبش کرد :
_کجا ؟
کارا برگشت و به شخص روبروش خیره شد . جینا با اشاره به کارا فهموند که منظور جونگکوک اینه بیا بشینه :
× م.ممنونم ، گرسنه نیستم ، نوش جان
_ من خواهش نکردم ، دستور دادم . باید جون کار کردن داشته باشی ، سرمون شلوغه
کارا سرش رو به نشانه ی تایید تکونی داد و با موذبی بیش از اندازه به سمت میز رفت و کنار جینا نشست . تهیونگ روبروش و جونگکوک هم اول میز نشسته بود . بی صدا اولین لقمه ی پنکیک رو توی دهنش گذاشت و لبخندی روی لبش اومد :
# اجوما دستپختش حرف نداره
با همون لبخند سرش رو تکون داد که حالت فوق العاده کیوتی بهش داده بود و برای همین تهیونگ و جینا به شدت کیوتیش اروم خندیدن .. ولی ایا .. جونگکوک هم اینجوری بود ؟ بنظرش کارا بامزه و کیوت بود ؟ :
🧠: اصلااا مگه مهمههه ، چرا باید مهم باشه ، خودتو جمع و جور کن کارا ، این . فقط . یه . ماموریته . ما.مو.ری.ت . فهمیدی ؟
وقتی متوجه ی بلند شدن و تشکر از اجوما جونگکوک شد اون هم بلند شد و به سمت در رفت و به در ماشین رسید و درو برای جونگکوک باز کرد و بست و خودشم صندلی جلو کنار راننده نشست .
ولی چرا با اجوما خوب رفتار میکرد و احترامشو داشت ؟
اینم از پاررررت ده . پارت بعدی رو فردا میزارم
اسلاید دوم جونگکوکیمون 🌌🌌
_ قسمت دهم -- نباید عاشقش بشم ! -- بخش دوم _
بعداز چند دقیقه ، قامت پر ابهتش اومد بیرون و بوی عطر کوکو شنل برندش بینی کارا رو میسوزوند ، از راه پله پایین رفت و کارا به دنبالش میومد و بوی عطرش رو نامحسوس بو میکشید ، با اینکه فردی سرد و ترسناکی بود اما سلیقه ی جالبی داشت ، وقتی به اشپزخونه رسید ، با بوی قهوه و پنکیک ، انرژی عجیبی بهش داده شد . جینا و تهیونگ هم روی میز بودن و اجوما بهش سلامی داد و جوابش داد و صندلی رو عقب داد و نشست . کارا هم داشت به گوشه ای میرفت تا بقیه بتونن با ارامش صبحانشون رو بخورن و اماده ی رفتن بشن که ناگهان صدایی سر جاشمیخکوبش کرد :
_کجا ؟
کارا برگشت و به شخص روبروش خیره شد . جینا با اشاره به کارا فهموند که منظور جونگکوک اینه بیا بشینه :
× م.ممنونم ، گرسنه نیستم ، نوش جان
_ من خواهش نکردم ، دستور دادم . باید جون کار کردن داشته باشی ، سرمون شلوغه
کارا سرش رو به نشانه ی تایید تکونی داد و با موذبی بیش از اندازه به سمت میز رفت و کنار جینا نشست . تهیونگ روبروش و جونگکوک هم اول میز نشسته بود . بی صدا اولین لقمه ی پنکیک رو توی دهنش گذاشت و لبخندی روی لبش اومد :
# اجوما دستپختش حرف نداره
با همون لبخند سرش رو تکون داد که حالت فوق العاده کیوتی بهش داده بود و برای همین تهیونگ و جینا به شدت کیوتیش اروم خندیدن .. ولی ایا .. جونگکوک هم اینجوری بود ؟ بنظرش کارا بامزه و کیوت بود ؟ :
🧠: اصلااا مگه مهمههه ، چرا باید مهم باشه ، خودتو جمع و جور کن کارا ، این . فقط . یه . ماموریته . ما.مو.ری.ت . فهمیدی ؟
وقتی متوجه ی بلند شدن و تشکر از اجوما جونگکوک شد اون هم بلند شد و به سمت در رفت و به در ماشین رسید و درو برای جونگکوک باز کرد و بست و خودشم صندلی جلو کنار راننده نشست .
ولی چرا با اجوما خوب رفتار میکرد و احترامشو داشت ؟
اینم از پاررررت ده . پارت بعدی رو فردا میزارم
اسلاید دوم جونگکوکیمون 🌌🌌
- ۱.۹k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط