گفتم بالاخره که فراموشش میکنی اینجوری نمی مونه

گفتم : "بالاخره که فراموشش میکنی. اینجوری نمی مونه"
نفس عمیقی کشید و گفت :

"یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره؛
با اینکه نیستن، با اینکه رفتن، ولی هیچ وقت خاطره شون تموم نمیشه"

گفتم : ولی همین که نیستش، کم کم همه چی تموم میشه.
گفت : بودنِ بعضی از آدما، تازه از نبودنشون شروع میشه.
مهم نیست تا کجا فرار کنی.
فاصله هیچ چیز را حل نمی‌کند.
وقتی توفان تمام شد یادت نمی‌آید چگونه از آن گذشتی٬چطور جان به در بردی.
حتّا در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعاً تمام شده باشد.
امّا یک چیز مسلّم است
وقتی از توفان بیرون آمدی؛دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت...!


#هاروکی_موراکامی
کافکا_در_کرانه
دیدگاه ها (۱۷)

ابراز کردن عشق برای بیشتر مردم همانند کتابی است که در نظر دا...

به من می گفتن دیوونه،ولی من دیوونه نیستم!قضیه بر می گرده به ...

ادوارد: میدونی آناآدم ها چندین دسته اَندسته ای که از تنهایی ...

تک پارتی(درخواستی)

سناریو انهایپن

سناریو :: سوکوکو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط