زیبایمن

#زیبایِ‌من!
#part5
°بچه‌ ها پاشین دیگه دیرمون میشه
_صدای مامان اونقد بلند بود که به اتاقم میرسید ، منی که از دیشب نخوابیده بودم
از جام بلند شدم و دونه دونه لباسامو توی چمدون مچاله کردم.
آماده شده بودم درو باز کردم که لئون تو چهارچوب در نمایان شد..
این بشر بشدت کراش بود ، زیاد نگاش نکردم خواستم رد شم که دستمو گرفت ، برگشتم و به چشماش خیره شدم
+خیلی خوشگل شدی
ولی چرا زیر چشمات گوده؟
_هیچی خوبم ، بزا‌ برم...
+با من قهری؟خطایی از من سر زده؟
_لئون نمیخوام ناراحتت کنم پس فقط ولم کن
دستمو آروم ول کرد و با صدای زنگ در توجه همه بهش جلب شد
+ویولته من باز میکنم
_صدبار‌ خودمو لعنت کردم بخاطر اینکه عاشقش بودم
ویولت اومد و لئون بغلش کرد..نخواستم اون لحظه رو ببینم فقط چشمامو بستم و به صفحه گوشیم خیره شدم..
سمتم اومد و خواست بغلم کنه که
....
دیدگاه ها (۰)

#زیبایِ‌من!#part6_یکم‌ مریض شدم بهتره بغلم نکنی~دلم واست تنگ...

#زیبایِ‌من!#part4_صدای زنگ در توجه جفتمونو به خودش جلب کرد، ...

#زیبایِ‌من!#part3+لیدیا خوبی؟ این صدای چی بود_فقط بهش خیره ش...

فرار من

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱۸تقریبا ۶ ساعت بود که اونجا بودم و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط