تورج رهنما

تورج رهنما

زنده‌یاد "تورج رهنما"، شاعر، مترجم، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر زبان آلمانی، زاده‌ی ۱۴ فروردین ۱۳۱۶ خورشیدی، در اهواز بود.
برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در دانشگاه مونیخ دررشته پزشکی ثبت‌نام کرد. در حدود دو ماه به آموختن زبان آلمانی در انیستیتو گوته پرداخت. او چهار سال در رشته پزشکی تحصیل کرد، ولی با موافقت دانشگاه و سفارت آلمان رشته تحصیلی‌اش را تغییر داد؛ بعد در رشته ادبیات آلمانی، روان‌شناسی و تعلیم و تربیت ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ درجه فوق لیسانس در همان رشته شد و بعد به ایران بازگشت. رهنما از دولت اتریش برای ادامه تحصیل بورس گرفت و در دانشگاه زالتسبورگ تا مقطع دکتری ادامه تحصیل داد و رساله دکتری خود را تحت عنوان «بازتاب نظریه‌های روانکاوی در ادبیات معاصر آلمان» نوشت.
آقای رهنما بیش از ۱۵۰ اثر از ادبیات آلمانی را به فارسی ترجمه کرده است. از جمله آنها آثاری از گوته، شیلر و برتولت برشت که با ترجمه او به فارسی منتشر شده‌‌اند.
او سال‌ها در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات و زبان آلمانی اشتغال داشت و بسیاری از استادان فعلی این رشته از دانشجویان او بوده اند.
"چهره غمگین من: نمونه‌هائی از داستان‌های کوتاه آلمانی اثر هاینریش بل "، "دفاع از گرگ‌ها: نمونه‌هایی از شعر امروز آلمان"، "خاطرات بندباز پیر"، "کلاف سردرگم: گزیده‌ای از داستان‌های امروز" (دو زبانه: فارسی - آلمانی) سه نمایشنامه‌نویس بزرگ جهان (برشت، فریش، دورنمات) از جمله آثار ترجمه شده اوست.
رهنما چندین مجموعه منتخب از داستان‌های ایرانی مجموعه‌هایی شامل آثاری از صادق چوبک، جمال میرصادقی، بزرگ علوی، احمد محمود، سیمین دانشور و… نیز به زبان آلمانی ترجمه کرده بود.
وی صبح روز سه شنبه ۲۱ اسفند (۱۲ مارس) ۱۴۰۳ خورشیدی، در بیمارستان تندیس تهران درگذشت.


┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄


◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
آهوی دشت سرخ که شب را
تا گرگ و میش صبح دویده است،
اینک کنار چشمه،
                    سبکبار،
                             در انتظار یار...

_«شاهزاده خانم طناز!»
(گوید به طنز چشمه به آهو)
«هر چند از حکومت چنگیز
چشمت خراج می طلبد،
                              باز
             بگریز از این دیار بلاخیز.»

آهو همه سکوت همه چشم

_«ای بی‌خبر ز بازی تقدیر
تا کی نگاه می‌کنی آخر
               بالای خود در آینه‌ی من؟

این جا دیار آتش و خون است:          
         این جا به کام مرگ، سیاوش،
              این جا به چاه تیر، تهمتن_

تا هست پای پویه و پرهیز،
                                 بگریز.»
          آهو همه سکوت و همه چشم

_«صبح است و آفتاب دل‌افروز،
ای گنک خواب دیده! کجایی؟
در خلوت گراز چه می‌جویی؟
در خانه‌ی پلنگ چه پایی؟_
از بیم شیر تا نشوی سنگ،
بگریز بی‌درنگ.»

آهو همه سکوت و همه چشم

_«تا چند ای مسیح دروغین،
در برج عاج خویش گرفتار؟
تا کی صلای عشق و محبت،
تا کی حدیث ماندن و ایثار؟
           بگریز از این کریوه‌ی وحشت،
             بگریز از این کرانه‌ی خونبار .»

آهو همه سکوت و همه خشم

در آسمان صبح:
خورشید همچون تارک حلاج
                             بالای چوب دار؛
در صبح دشت،
                         در تپش نور:
آهو صبور،
                  شاد،
                             سبکبار
                        در انتظار یار...
دیدگاه ها (۰)

فرزاد سیاهپوش

گلا زندی

سیروان تمتمه ای

محمد ویسی

♦️#طاهره_صفار_زاده کیست؟طاهره صفارزاده در ۲۷ آبان ۱۳۱۵ در خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط