یه شبایی تو زندگی هست که

یه شبایی تو زندگی هست که....

وقتی دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنی...

به چیزایی میرسی که نمیدونی

تقدیرت بوده یا تقصیرت...

به آدمایی می رسی که

هضمشون واسه دل کوچکت سخته...

و به دردایی می رسی که

برای سن و سالت بزرگه...

به آرزوهایی که توهم شد...

رویاهایی که گذشت...

به چیزایی که حقت بود اما شد توقع!!

وزخمهایی که با نمک روزگار آغشته شد...

و احساسی که دیگران اشتباه می نامند...

و دست آخر دنیایی که بهت پشت کرده...

و باز هم انتهای آرزوهایی که

نشد و به دلت ماند...

و سکوت هم دوای دردش نیست...

ای کاش دنیا مهربان تر می شد!!
دیدگاه ها (۱۰)

خُــــــــــدایا جُـــورے دسـتم را بگیر و بلنــدم کن کــه اط...

‌●بہ خـــودَم اومــَدَم ‌○دیـــدم ○ڪلے تـیـڪہ ●و وَصـلہ و ح...

همیشه میشه تموم کردفقط بعضی اوقات دیگه نمیشه دوباره شروع کرد...

مناجات زیبای دکتر چمران :خدایا ...از بد کردن آدمهایت شکایت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط