نزدیک خانه پدری عاشقت شدم

نزدیک خانه پدری عاشقت شدم
در روزهای دربه دری عاشقت شدم

باغ انار روسری ات را که باد برد
با رنگ قرمز جگری عاشقت شدم

با شعر عاشقانه‌ام از راه آمدم
با فوت و فن کوزه‌گری عاشقت شدم

آرام و با شکوه نشستی کنار من
مثل فرشته، مثل پری عاشقت شدم

مانند من که بال و پرم را شکسته اند
دیدم بدون بال و پری عاشقت شدم

حتی به فکر خواب و خوراکم نبوده‌ام
با روزه های بی سحری عاشقت شدم

دیدم که طعم خنده تو قندهاری است
دیدم که اصل نیشکری عاشقت شدم

ای ماه من بدون تو از یاد برده ام
در سال چندم قمری عاشقت شدم

گفتم بگو که اهل کجایی قرار من
گفتی مسافری گذری عاشقت شدم

#احمد_علوی
دیدگاه ها (۴)

جا می‌خورد از تردی ساق تو پرنده!ایمان منی - سست و ظریف و شکن...

بی بی های ما پای دار قالی حرفهایی می زدند... می گفتند تار و ...

فرمود:قانون جنگ و مردی و مردانگی که هیچ..!وقتی"حسین"جنس غمش ...

#ﻣﻨﻔﯽ_ﺑﺎﻓﯽ_ﻣﻤﻨﻮﻉ !!!ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﯼﻭ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط