اشک حسرت پارت

#اشک حسرت #پارت ۲۷


سعید :
چشامو باز کردم تکونی خوردم وپتو رو کنار زدم هدیه هم رو یه مبل دیگه خوابیده بود وآسمان داشت تی وی نگاه می کرد کلا صدای تی وی بسته بودبلند شدم ورفتم دسشویی یکم بخاطر خواب بی موقع سردرد گرفتم آب زدم به صورتم ودستی به موهام کشیدم واومدم بیرون
رفتم کنار بخاری نشستم
- بفرمایید
سرمو بلند کردم ونگاش کردم
- ممنون
فنجون قهوه روبرداشتم وبا یه شکلات که رو میزبودن مشغول خوردن شدم
-امید وآیدین کجان ؟
آسمان : تو تراس
- چرا بدون صدا فیلم می بینی
آسمان : خواب بودین صداش رو بستم
- وااای چقدر خواب چسبید
هدیه از خواب بیدار شد و اینو گفت ونشست
- بد موقع خوابیدیم امشب بد خواب میشیم
در باز شد وبچه ها اومدن بوی کباب اشتهام رو تحریک کرده بود بلند شدم ورفتم کنار میز غذا خوری
- به به چی کردید چه بوی
امید : دخترا بیاین تا سردنشده
آسمان اومد وهدیه رفت آبی به صورتش بزنه پشت میز نشستم ویه تیکه جوجه از سینی برداشتم
امید : گشنت شده
- خیلی
هدیه هم اومد آیدین چند شیشه نوشیدنی ودوغ گذاشت رو میز وگفت : بخورید نوش جان
تو سکوت غذامی خوردیم وهمه گشنمون بود حسابی بهمون مزه داد من آخرین نفر بودم که سیر شدم ویه شیشه نوشیدنی برداشتم وباز کردم
آیدین : بچه ها فردا خانواده خودم وعموم میان واسه نهار
امید : نهار با توه آیدین
آیدین : نه مامان گفت غذا میاره ولی من می خوام کبابم درست کنم
- کباب فردا با من
آیدین : خوبه مرسی داداش
بعد از شام دخترا میز رو جم کردن وآیدین که عاشق فیلم دیدن بود باز فیلم گذاشت یه فیلم وحشدناک که جیغ دخترا رو در اورده بود وما حسابی بهشون خندیدیم
دیدگاه ها (۳)

#اشک حسرت #پارت ۲۸ سعید: آیدین که کنارم نشسته بود خم شد وتو...

#اشک حسرت #پارت ۲۳سعید : نشسته بودیم کنار بخاری امید دلگیر ب...

#اشک حسرت #پارت ۲۶آسمان:امید با خنده گفت : بخدا ما مشکل دار...

#اشک حسرت #پارت ۲۵آسمان : غذامون رو که آوردن با اشتها همه م...

تکپارتی از کوک

پارت ۲۴ فیک دور اما آشنا

Part ¹²⁸ا.ت ویو:غذا که تموم شد...خودم رو به مبل تکیه دادم..ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط