پارت Blood moon

پارت ۱۲۴ Blood moon



بی جون گفتم


ا/ت:سوجین


سریع سرشو بلند کرد و گفت



سوجین:جونم؟خوبی...چیزی میخوای؟


با بغض گفتم

ا/ت:بچه...


لبخندی زدو گفت



سوجین:غصه نخور خدا خیلی دوست داشته که هم خودت سالمی هم بچه



در باز شدو جیمی سرشو از لای در کرد داخل با دیدن چشای بازم لبخندی زد و اومد تو


جواب لبخندش و دادم ولی با دیدن پشت سریش سریع اخم کردم و برگشتم طرف سوجین


با سردی تموم گفتم


ا/ت:بهش بگو بره بیرون


سوجین:ولی ا/ت.....

جیغ زدم


ا/ت: بگو بره بیرون


بعدم زدم زیر گریه دستمو گذاشتم رو صورتم و گریه کردم و زیر لب میگفتم


ا/ت:برو بیرون.....ازت بدم میاد...


سوجین با نگرانی دستمو گرفت و گفت


سوجین:اروم باش


بعدم رو به جونگکوک با عصبانیت گفت




سوجین:نمیشنوی؟برو بیرون تا حالش از این بدتر نشده




حالت تهوع بهم دست داد سریع بلند شدم و



رو همون تخت خون بالا اوردم


سوجین:جیمین سریع برو بگو پرستاره بیاد



بعدم اومد طرفم و کمرم و مالش داد


پرستار با یه دکتر اومد اومد داخل



دگتره با ارامش اومد طرفم



دکتر:دخترم تاحالا خون بالا اوردی تو حاملگیت؟


با ترس سرمو به علامت منفی تکون دادم



با کمک پرستارو سوجین از رو تخت بلندشدم تا تخت و تمیز کنن
دیدگاه ها (۲۳)

پارت ۱۲۵ Blood moon(امشب فقط میتونم یه پارت واستون بزارم😃❤)ب...

رگ دستای کوکی🗿💔

پارت ۱۲۳ Blood moonکمربندش و اورد بالا و محکم زد تو بازوم جی...

پارت ۱۲۲ Blood moonدستم داشت زیر فشار دستش له میشد با گریه گ...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

قلب یخیپارت ۷از زبان جونگ کوک:نمیخواستم دوباره بکارت یکی دیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط