فروشنده عشق

فروشنده عشق
part②⑧
ویو هِیونگ:

با سرگیجه و سردرد شدیدی چشمامو باز کردم، دور و برم سفید بود، چشمام تار میدید، احساس حالت تهوع داشتم
چشمامو چندبار بازو بسته کردم تا اون پرده تار رفت کنار
یکم که به خودم اومدم متوجه شدم تو بیمارستانم
دور و برمو که نگاه کردم چشمم خورد به پارچ ابی که روی میز کنار تخت بود
خواستم لیوان رو بردارم ولی نتونستم بلندشم و دستم خورد بهش و لیوان افتتد پایین شکست
همون لحظه یه پسر با عجله و ترس پرید تو اتاق
سریع اومد سمتم
جونگ کوک:هِیونگ خوبی؟ چیزیت شده؟ وای واقعا به هوش اومدییی؟ خدایا شکرت

اینو گفت و محکم بغلم کرد
هِیونگ: اخ سرممم
جونگ کوک: چیشد؟ ببخشید حواسم نبود. الان خوبی؟
هِیونگ: خوبم... امممم تو چیز  نه شما کی هستین؟
جونگکوک: وا یعنی چی کی هستی؟ چرا رسمی حرف میزنی هِیونگ؟
هِیونگ: هِیونگ کیه؟
 
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 38
کامنت: 35
دیدگاه ها (۵۰)

غش کنم برا جذابیتشون؟

#استوری_درخواستی

생일축하해 쿄타💜✨روزتون مبارک کیوتای من✨💜

اووووو جیمین شییییعاشق حس اعتماد بنفسیم که تو نگاهش بود🙂💜

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

black flower(p,321)

قلب یخیپارت ۱۶این موقع شب پارت رو گذاشتم تا ببینم جغد های وی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط