گمشده منپارت
گمشده من/پارت ۷
__آلمایت به بیمارستان میرسد و باکوگو را جلوی در سالن میبیند__
(آلمایت) :
/باکوگوی جوان! تو اینجا چیکار میکنی؟ /
(باکوگو):
/بخاطر همون چیزی که براش اینجایی.. آیزاوا سنسه بهت درموردش گفته دیگه /
(آلمایت) :
/ لطفا یکم بیا اینور و بزار برم داخل/
(باکوگو) :
/قبلش اینو تو ذهنت هک کن... دکو نباید از قضیه ی سم و سرنگ خبر دار بشه! متوجه که هستی؟ ...... آلمایت/
(آلمایت) :
/متوجه ام. باکوگوی جوان/باکوگو در سالن رو باز کرد و جلوی من میرفت تا که به اتاق دکو رسیدیم.
(باکوگو) :
/یادت نره چی بهت گفتم/در رو باز کردم همون لحظه دکو داشت میخندید... /هوی دکو.... آلمایت برای دیدنت اومده / همین که اینو گفتم دوباره میخواستم بیرون برم.
(دکو) :
/کاچان!! .... صبر کن..... میخوام باهات حرف بزنم/
خب حمایتی؟ نظری؟
__آلمایت به بیمارستان میرسد و باکوگو را جلوی در سالن میبیند__
(آلمایت) :
/باکوگوی جوان! تو اینجا چیکار میکنی؟ /
(باکوگو):
/بخاطر همون چیزی که براش اینجایی.. آیزاوا سنسه بهت درموردش گفته دیگه /
(آلمایت) :
/ لطفا یکم بیا اینور و بزار برم داخل/
(باکوگو) :
/قبلش اینو تو ذهنت هک کن... دکو نباید از قضیه ی سم و سرنگ خبر دار بشه! متوجه که هستی؟ ...... آلمایت/
(آلمایت) :
/متوجه ام. باکوگوی جوان/باکوگو در سالن رو باز کرد و جلوی من میرفت تا که به اتاق دکو رسیدیم.
(باکوگو) :
/یادت نره چی بهت گفتم/در رو باز کردم همون لحظه دکو داشت میخندید... /هوی دکو.... آلمایت برای دیدنت اومده / همین که اینو گفتم دوباره میخواستم بیرون برم.
(دکو) :
/کاچان!! .... صبر کن..... میخوام باهات حرف بزنم/
خب حمایتی؟ نظری؟
- ۲.۴k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط