داستان نویسی پارت

داستان نویسی پارت ۹


فصل سی و سوم: بازگشت به خانه

شانزده غریبه با حسی آشنا اما مبهم، از بین‌زمان به هتل هازبین بازگشتند. خانم پتیگرین با چشمانی اشک‌آلود به استقبال آنها آمد، اما آنها هیچ خاطره‌ای از او نداشتند.

خانم پتیگرین: "بچه‌ها... چه برسرتان آمده؟"

هونگجوونگ: (با سردرگمی) "ما... ما شما را می‌شناسیم؟"

اتاق فرمان برایشان ناآشنا بود، یونیفرم‌هایشان بی‌گانه به نظر می‌رسید، و حتی نام‌های خود را به خاطر نمی‌آوردند.

---

فصل سی و چهارم: نشانه‌های باقیمانده

خانم پتیگرین آنها را به اتاق شخصی‌شان هدایت کرد. اشیاء مختلفی در اتاق وجود داشت که هر کدام داستانی ناتمام را روایت می‌کردند:

· روبان مشکی روی میز هونگجوونگ
· دمپایی رقص قدیمی در کمد سان
· سکه دوطرفه روی تخت یونگهوان و هیانجین
· دفترچه زبان شیاطین فلیکس

یونهو: (در حال ورق زدن دفترچه‌اش) "این نوشته‌ها... انگار می‌تونم بخونمشون، اما نمی‌دونم از کجا بلدم."

---

فصل سی و پنجم: اولین جرقه‌ها

در سالن تمرین، سان ناخودآگاه شروع به اجرای حرکات رقص پیچیده‌ای کرد. مینگی و جونگهو نیز ناخودآگاه به او پیوستند - گویی بدن‌هایشان خاطراتی را به خاطر می‌آورد که ذهن‌هایشان فراموش کرده بود.

سان: "صبر کنید... این حرکات... قبلاً با هم انجامش دادیم؟"

در همین حال، یونگهوان در اتاق موسیقی شروع به خواندن کرد و هیانجین ناخودآگاه دستانش را به سوی نورهای پروژکتور دراز کرد، گویی می‌خواهد آنها را کنترل کند.

---

فصل سی و ششم: آزمایش خطر

ناگهان هشدارها به صدا درآمدند. یک شیطان کوچک از طبقات پایین به هتل نفوذ کرده بود. گروه بی‌آنکه بدانند چرا، به طور غریزی واکنش نشان دادند:

· هونگجوونگ فریاد زد: "موقعیت دفاعی!"
· بنگ چان دستور داد: "گروه‌بندی کنید!"
· سان و فلیکس به طور همزمان حرکت کردند

آنها شیطان را شکست دادند - بدون آنکه بدانند چگونه این کار را انجام می‌دهند.

بنگ چان: "این... این کار رو قبلاً انجام دادیم. بارها و بارها."

---

فصل سی و هفتم: بازیابی تدریجی

خانم پتیگرین پیشنهاد کرد از "اتاق بازتاب" استفاده کنند - مکانی جادویی در هتل که می‌تواند خاطرات گمشده را بازتاب دهد.

اتاق بازتاب:
هر عضو در مقابل آینه‌ای ویژه ایستاد.آینه‌ها شروع به نشان دادن لحظات مهم کردند:

· آینه هونگجوونگ: روز تشکیل A.TEEZ را نشان داد
· آینه بنگ چان: اولین ملاقات Stray Kids را بازتاب داد
· آینه سان و فلیکس: تمرینات مشترک و لحظه هماهنگی کامل را نمایش داد
· آینه یونگهوان و هیانجین: ایجاد اولین طوفان نوری را نشان داد

---

فصل سی و هشتم: لحظه شکوفایی

ناگهان، همه چیز مانند سیل به ذهنشان بازگشت. اشک‌ها جاری شد، آغوش‌ها گشوده شد، و نام‌ها دوباره بر زبان آمدند.

هونگجوونگ: (در حالی که بنگ چان را در آغوش گرفته بود) "راهنمای ما... برادر."

سان: (با چشمانی درخشان) "یادم اومد! همه چیز رو یادم اومد!"

یونگهوان: (دست هیانجین را می‌فشرد) "قول دادیم همیشه پشت هم باشیم."

---

فصل سی و نهم: درسی بزرگ

در جلسه بازگشت به خویشتن، گروه به درک جدیدی رسیدند:

یونهو: "حتی اگه همه خاطراتمون رو فراموش کنیم، پیوند بینمون باقی می‌مونه."

فلیکس: "ما نه با خاطرات، بلکه با انتخاب‌هامون تعریف می‌شیم. و ما انتخاب کردیم که خانواده باشیم."

هیانجین: "و اون انتخاب هرگز فراموش نخواهد شد."

---

اپیلوگ: تولد دوباره

گروه متوجه شدند که فداکاری آنها موفقیت‌آمیز بوده است. خالق تاریکی درمان شده و به "نگهبان خاطرات" تبدیل شده بود - موجودی که از خاطرات گمشده تمام مسافران زمان محافظت می‌کند.

پیام پایانی نگهبان خاطرات:
"شما ثابت کردید که حتی زمانی که همه چیز را فراموش می‌کنیم،عشق و وفاداری باقی می‌ماند. این قوی‌ترین طلسم در تمام جهان‌هاست."

و KINGDOM، اکنون با پیوندی قوی‌تر از قبل، آماده ماجراجویی‌های جدید بود...

پایان
دیدگاه ها (۰)

داستان نویسی پارت ۱۰ فصل چهل: مهمان ناخوانده در هتل هازبینیک...

داستان نویسی پارت ۱فصل ۱: فرار در شب بارانیباران سیل‌آسا بر ...

داستان نویسی پارت ۸ فصل بیست و هفتم: جنگجویان فراموشیدر بین‌...

داستان نویسی پارت ۷ فصل بیست و یکم: آماده‌سازی برای سفر به ز...

داستان نویسی پارت ۵فصل دوازدهم: آماده‌سازی برای نبرد نهاییدر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط