میهو و آرزوی پنهان

"میهو و آرزوی پنهان"
با لبخندی شیطانی به میهو نگاه کردم:
"خواهر کوچولو... تو هم دلت یه معشوق می‌خواد، مگه نه؟ می‌دونی چیه؟ من می‌تونم کمکت کنم..."
میهو (صورتش سرخ شد، با دست‌هایش بازی کرد):
"اوم... فکر کنم قشنگ باشه، ولی.."
ناگهان رایحهٔ گل‌های عشق در هوا پخش شد. میهو چشمانش گرد شده و به آرامی بی‌هوش روی زمین افتاد.
"آخه عزیزم، تو که حتی یه ذره هم مقاومت نکردی! پس یعنی عاشق هستی!"
فرشته‌ها کیونگ و میهو را روی تخت‌خوابی از برگ‌های نرم در دل جنگل گذاشتند.
"حالا... بیاید ببینیم دل‌هاتون واقعاً چی می‌خواد."
"بیداریِ پرتنش"
کیونگ با سردرد از خواب پرید و منو دیدکه کنارش نشسته ام. چشمانش از خشم درخشید:
"سرا! بازم بازی؟!(بلند شد و به سمتم هجوم آورد) این بار تمامش می‌کنم!"
بی‌حرکت ماندم و فقط لبخند زدم.
"عزیزم،اگه می‌خوای بزن...ولی اول گوش کن.(نگاهم به میهوافتاد)می‌دونی چرااونم بیهوش شد چون عاشق شده... و فکر کنم می‌دونی عاشق کی شده!"
کیونگ (یخ زد): "...چی؟"
میهو که تازه به هوش آمد صورتش قرمز شد:"سرااااااااااااا!......."
دستم را به سوی آبشارِ درخشان درازکردم و آیینهٔ طبیعت را ساختم،همان آیینه‌ای که روزی قلبِ کیونگ را به من نشان داد.
میهو با کنجکاوی به آیینه نگاه کرد. ناگهان تصویر یک پسرِ با موهای مشکیِ و چشمان درخشان پشتش ظاهر شد:اسمش هانول بود به معنی آسمان.
میهو (با صدایی لرزان):"تو... تو کیهی؟ دستش را به سوی آیینه دراز کرد من قبلاً تورو تو خواب‌هام دیده‌بودم..."
هانول از آیینه بیرون آمد و دستش را به میهو داد:
"من نگهبانِ فراموش‌شدهٔ رویاهای تو بودم... (لبخند زد) ولی تو همیشه منو تو آیینه‌ها جستجو می‌کردی."
میهو: "پس... تو واقعی‌ای؟!"
هانول با حرکتی نمایشی، گلِ آبی‌رنگی از هوا می‌چیند و روی مو میهو گذاشت:"حالا که آیینه شکسته، دیگه نمی‌تونم برگردم.."
با خنده به کیونگ تکیه دادم:"عزیزم، فکر کنم یه دونه فرشتهٔ کوچولو رو گم کردم... ولی به نظر می‌آد یه فرشتهٔ جدید پیدا کرده!"
کیونگ (با ابروهای گره‌خورده): "این پسر کیه و چرا انقدر به میهو نزدیکه؟(بهم نگاه کرد)تو بازم برنامه‌ریزی کردی، مگه نه؟"
با بی‌گناهی: "من؟! طبیعت خودش عاشقانه‌ها رو می‌سازه!"
دیدگاه ها (۰)

"معشوقه جدید"هانول ومیهو کنارنهرآب نشستند. او دستش را در آب ...

"آزمون جنگل عشق"هانول را به کناری ‌کشیدم و با نگاهی تیز او ر...

"فریب"کیونگ (در حالی که زنجیرها پوستش را می‌سوزانند): "سرا.....

"بازگشت سرا،معجزهٔ غیرمنتظره" کیونگ هنوز در جایگاه انفجار زا...

ظهور فرشتهٔ قاتل:ناگهان فرشته‌ای با بال‌های سیاه از آسمان فر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط