وقتی توی مکانی که خیلی میترسیدی تنها

*⃝‌وقتی توی مکانی که خیلی میترسیدی تنها
ولت کرد و.. 🪷^᪲᪲᪲𝅄 

.ραят *⃝‌⁶

شوگا : ای عوضی..ولش کن الان میای خونه ی من نمی برمت پیش اون مردک تا ادب شه " جدی ، با عصبانیت "

هایون : لبخندی از سر اینکه انقدر روم حساسه و بهم اهمیت میده زدم 🙂

شوگا: بریم..
+بریم
شوگا : دستتو بم بده
هایون : سریع دستمو دور بازوش حلقه کردم
و روی گونه هاش بو.سه ای زدم
شوگا : "تکخنده ای کردو با لبخند جواب بوسه ی خواهرش رو داد: بریم یکم دور بزنیم بعد بریم خونه یا اگر خسته ای مستقیم بریم خونه؟

هایون : نه من خسته نیستم خیلیم دوست دارم با داداشیم دور بزنم 😌
" سوار ماشین شدن🚗 "
شوگا : حله..
هایون: فقط..!
شوگا: چی؟
هایون : من گرسنمه رفتیم خونه غذا سفارش بدیم " کیوت میکنه خودشو "👈🏻👉🏻🥺
شوگا: 😂😃🤣🤣
شوگا : ای شکموو
هایون : 👈🏻👉🏻🙊😋
شوگا: چشم هرچی ماهزادم بگه:)
هایون:🥲🤩
هایون : اوپا ..
شوگا: هومم
+ * صاف میشینه و به سمت شوگا برمیگرده و به حرفش ادامه میده*

هایون: دوست دخترتو یه وقت اینشکلی صدا نکنیاا😒🤨
شوگا: * همینطوری که درحال رانندگی بود نگاه کوتاهی به هایون میندازه *
شوگا: چه شکلی ؟!
هایون : صداش نکنی ماهزادمااا😒
"جفت دستاشو روبه سینش دور هم چفت کرد و حالت طلب کارانه ای به خودش گرفت"

شوگا: " زد زیره خنده😂🤣🤣
هایون : "با لب و لوچه ای آویزون و انگاری که ناراحت به نظر می‌رسید پرسید "
+چیه ؟!!!.. چرا میخندی؟؟
شوگا : اگر صداش بزنم خانوم کوچولو ناراحت میشه ؟؟ * نگاهشو از روبه روش گرفت و به هایون داد*

هایون: ....
شوگا : این یعنی اره!؟
هایون: چشم قره ای به برادرش رفت"
شوگا : " سعی در نخندیدن

شوگا : * ایده به ذهنش رسید اینکه یکم سر به سر خواهرش بزاره!*

شوگا: همم.. بزار ببینم ینی تو واقعا داری میگی بیبی مو ماهزاد صدا نکنم ؟؟
* با چنین 😳🧐قیافه ای به هایون خیره میشه*

هایون : چییی..؟؟؟ * ادامه درمیاره که میگه بیبیمو..* ایشششش
" با حالتی که انگار قهر کرده سرشو رو به پنجره میکنه "

شوگا : ببینم اگ بهش بهم حسودی میکنی؟
هایون : ...
شوگا : انگاری حسودیت نمیشه ..😕پس حله جواب سوالم رو گرفتم ..صداش میکنم.😌👍🏼

هایون: " با صدای تقریبا بلند از روی حرص " یااااا آقای مین جز من حق نداری کسیوو ماهزاد صدا کنی ..

هایون : از بچگی به من این لقب داده بودی و صدام میکردی ..الانم نباید جز من کسیو اینطوری صدا کنی😒😡

شوگا: "خنده:🤣🤣🤣🤣
هایون " با حرص ادامه داد.." دوست دخترتو‌ بیبی و هر کوفتی میخوای صدا کن ..
* اینجارو خیلی سفت و محکم میگه *
+ اما لقب منو حق نداری روی اونم بزاری
* انگشت اشاره به معنی تحدید چند بار جلوی صورت شوگا تکون داد☝🤬 *
شوگا :* لحظه ای جفت دستشو از روی فرمون بالا آورد به معنای تسلیم شدن🙌🏻*

شوگا: اوکی ‌..اوکی ..اصن غلط بکنم .. من چنین کاری بکنم🙌🏻🙌🏻

هایون : .. " چشم غره ای رفت
شوگا: " وارد پارکینگ پنت هووس ش شد و ماشین رو پارک کرد
شوگا : خب ..رسیدیم ....
شوگا:...ماهزاد 🤭
هایون‌: " سریع نگاهش کردم و دیدم داره ریز میخنده که روم رو برگردوندم "
...
"سوار آسانسور میشن"

شوگا: هنوزم دلخوری؟..
هایون : نه تنها تهیونگ اعصابمد بهم ریخت بلکه توعم قصد داشتی رو مخم بری و سر به سرم بزاری...
هایون : ببینم نکنه دست به یکی کرده بودین؟؟؟

شوگا: نههه به جان تو
هایون : ...
....

~ ویو هایون : وارد خونه شدیم و رفتم مستقیم خودمو پرت کردم رو کاناپه ..
+هوففف
شوگا: غذا چی میخوای میخوام‌سفارش‌ بدم ؟
هایون : عامم.. من ماشروم برگر میخوام با قارچ سوخاری
شوگا: حله ..منم یه پیتزا پپرونی میخوام

《پرش به ۴۵ مین بعد》
~ ویو هایون: زنگ درو زدن ، پیک بود شوگا غذارو گرفت .. رفتیم سر میز نشستیم که غذا رو بخوریم ..
+سریع رفتم و در جعبه هارو باز کردم و مشغول خوردن شدم " اومدم یه گاز از پیتزا بزنم که .. دیدم شوگا با خنده داره بم نگاه میکنه
هایون: چیه؟!...
شوگا: هیچی هیچی ..شما راحت باش..🤣میخواستم ببینم نوشیدنی چی میخوری

هایون : " درحالی که محتویات داخل دهنش رو می‌میجویید گفت : من کوکا میخوام

شوگا: دوتا کوکا آوردم و گذاشتم سرمیزنم و شروع کردیم به خوردن
《پرش زمانی ۱ ساعت بعد》
~ویو هایون : یکی از تیشرت های لانگ شوگا رو پوشیده بودم ..تقریبا توش دیده نمی‌شدم... از بس بزرگ بودد

+همینطوری روی مبل لَم داده بودم و به تلویزیون خیره شده بودم که با صدای زنگ گوشیم نگاهمو از تلویزیون گرفتم و به گوشیم دادم ...با دیدن اسم تهیونگ صاف نشستم
هایون : یاد امروز ...

ادامه دارد ..

ི⏝  ྀ ‌ ︶ ‌   ི⏝  ྀ ‌ ︶ ‌   ི⏝  ྀ ‌
شرایط:
لایک : ۱۲
کامنت: ۲۲
𓉳
#چندپارتی
#فیکشن
#تهیونگ
دیدگاه ها (۴۲)

*⃝‌وقتی توی مکانی که خیلی میترسیدی تنها ولت کرد و.. ...

*⃝‌وقتی توی مکانی که خیلی میترسیدی تنها ولت کرد و.. ...

متن زیر رو حتما بخونید! ^^

زود شرطارو برسونید ^^

قهوه تلخپارت ۵۶شاعت شیش شده بود بشدت گرسنه بودم ترجیح دادم ب...

{مافیای من}{پارت ۱۳}÷چی برای چی آدم ندیدی بره بازار پیشی- ر...

پارت ۲ یک ماه برای ۷ آسمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط