ای که هم دردی و هم درمان من

ای که هم دردی و هم درمان من
وی که هم جانی و هم جانان من

دردم از حد رفت درمانی فرست
ای دوای درد بی درمان من

روز اول دین و دل دادم ز دست
تا چو آرد بر سر پایان من

👤 فیض کاشانی
دیدگاه ها (۳۰۲)

رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندشما را چه گنه بود؟- خطا کرد ...

لبش می‌بوسم و در می‌کشم میبه آب زندگانی برده‌ام پینه رازش می...

نه راحت از فلک جویم،نه دولت از خدا خواهموگر پرسی چه می‌خواهی...

بدست باد گهگاهی سلامی می‌رسان یاراکه از لطف تو خود آخر سلامی...

شعر

جان پرورم گهی که تو جانان من شویجاوید زنده مانم اگر جان من ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط