عشق مافیایی ۴p
دکتر: دختر خانم زنده میمونه
کوک:ا.ا..لان ..ک....کجاست
ات: کوک
کوک ات دید وسریع رفت نزدیک وبغلش کرد وگفت کوک:ببخشید مراقبت نبودم
ات:مشکلی نداره( باخنده)
بریم خونه
کوک:باشه بریم
رفتن سوار ماشین شدن وبعد از چند مین رسیدن خونه(نکته: تهیونگ دوست پسر ات هستش ولی کوک نمیدونه)تهیونگ با نگرانی گفت :چیده پرنسس..هم
ات:هیچی تهیونگی
جیمین:ات من میگم با کوک جایی بری سالم برنمیگردی تو قبول نمیکنی(با ختده)
کوک: یهههه......امروز حتما به قتل میرسی
بعد کوک دنبال جیمین افتاد تهیونگ ات رو بغل کرد وبعدش بالا در اتاقشو باز کرد ووقتی وارد شد در قفل کرد وات گذاشت رو تخت وروش خیمه زد ولب هاشو میخورد که یهو تهیونگ خواست........
.
.
.
.
.
.
.
.
بمونید تو خماری پارت بعد اسما.ته
کوک:ا.ا..لان ..ک....کجاست
ات: کوک
کوک ات دید وسریع رفت نزدیک وبغلش کرد وگفت کوک:ببخشید مراقبت نبودم
ات:مشکلی نداره( باخنده)
بریم خونه
کوک:باشه بریم
رفتن سوار ماشین شدن وبعد از چند مین رسیدن خونه(نکته: تهیونگ دوست پسر ات هستش ولی کوک نمیدونه)تهیونگ با نگرانی گفت :چیده پرنسس..هم
ات:هیچی تهیونگی
جیمین:ات من میگم با کوک جایی بری سالم برنمیگردی تو قبول نمیکنی(با ختده)
کوک: یهههه......امروز حتما به قتل میرسی
بعد کوک دنبال جیمین افتاد تهیونگ ات رو بغل کرد وبعدش بالا در اتاقشو باز کرد ووقتی وارد شد در قفل کرد وات گذاشت رو تخت وروش خیمه زد ولب هاشو میخورد که یهو تهیونگ خواست........
.
.
.
.
.
.
.
.
بمونید تو خماری پارت بعد اسما.ته
- ۸.۹k
- ۰۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط