میروم درخلوت دل صحبتی دیگر کنم

میروم درخلوت دل صحبتی دیگر کنم
صحبت ازاین روزگارِ بی در و پیکر کنم

میروم تـا جـامـه بـیـگـانگی در بر کنم
میروم تا صحبت از انسان بی یاور کنم

میروم تـنـهـا ولی بـا کوله باری ازغزل
تـا غزلها را همی من ثبت بردفتر کنم

میروم من خسته و افسرده با صد آرزو
مرگ عشق و سایهء بیگانه را باور کنم

میروم در بـسـتـر ایـام بی فردای خویش
شکوه ها از شـهـوت رنـدان بـازیـگر کنم

میروم تـا در پـنـاه زورق بشکسته ای
خـاطرات زنـدگـی را مـثـل گـل پرپر کنم
دیدگاه ها (۴)

دراین سرای بی کسی درد تو را کشیده امدوان دوان به عشق تو بلا ...

آشوب توام ، اینهمه آرام غریب است!در بند توام ، دلخوشی از دام...

در حسرت دیدار تو آنقدر خمارمآنقدر که شب تا به سحر،گاه شمارما...

این هوای دل تنگ‌ است که می گریاند؟یا صدای غزلت باز مرا می خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط