قلم را جوهر میکنم

قلــم را جــوهر میکنــم ....
میخــواهم از تــو بنویســم ....
لبــهایم تشنــه ‌ی ....
نــمِ چشـمانــت میشــود ....

مــوهایم بــی تــابِ ....
ســر انگشتــانِ مردانــه‌ات ....
دسـتــهایم ‌انتــظــارِ ....
بـوســه‌هایت را میکشنـد ....

وچــشــمــانــم ....
تــو ، خــطِ نگــاهم ....
را از بــَری ، نــه ...؟

وای مــن قــرار بــود ....
از تــو بـنــویســم ....

این خــود شعــری شــد ....
بوسـعتِ ‌دوســت داشتنـت ....
بوسعــتِ تمــامِ "تــو" .....!!!
دیدگاه ها (۱)

چه سود خاطر ما را به جانبت نگرانی؟که ما زِ عشق تو زار و تو ع...

دردو چَشمِ من نشینای آن که از من، من تری

دلتنگی را فقط دیوانه ای می فهمد که برای بیرون رفتن از سلولش ...

پیراهن انتظارم ....از شبنم دلتنگی هایت ....خیس شده ....پهن خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط