پناه م برم به خواب

پناه مي برم به خواب
از شر بيداري
از شر دردهايي كه در مغزم زايمان مي كنند
از شر افكار رجيم

دنيا را به تهمت زنا
به سنگريزه مي بندم
و دست هايم را به گناه آنچه ننوشته ام
به دار مي آويزم
بر مي گردم به خيال
وبهشت را زير پاهاي مادرم
زندگي مي كنم
بر مي گردم به نطفه
و در آرامش عدم
پناه مي گيرم

خوابم را نفس مي كِشم
و زندگي ام را مي كُشم
اين سنگ چين مرا
به مسلخ مي رساند
از آنجايي كه شروع شدم
تمام مي شوم
نقطه
سرِ خط....


#روشنک_آرامش
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۲)

چشمهايت را می‌بوسم مى‌‌دانم هيچ كس هيچ‌گاه در هيچ لحظه‌اى از...

دیر دریافتم که مسئول طرز فکر آدم ها نیستم بگذار هرکه هرچه خو...

هميشه منتظرت هستمخيال مي کنم پشت در ايستاده اي و در ميزنياين...

می روم خسته و افسرده و زارسوی منزلگه ویرانه ی خویشبه خدا می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط