عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرد

❣❣



عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرد
از وفا، عشق، محبت، همه بیزارم کرد

من که یک عمر به دنبال وصالش بودم
به دلم مُهر جدایی زد و بیمارم کرد

پیش از اینها که دلم این همه آوار نبود
مثل کوهی سَرِ پا بودم و آوارم کرد

آرزویم فقط این بود که شادش بکنم
او در این بین فقط غصه و غم بارم کرد

گرچه از دست خدا هم گله دارم اما
هرچه با این دلِ من کرد فقط یارم کرد

دست در دست کسی دیدمش و هیچ نگفت
بی شک او عاشق او بود که انکارم کرد

کاش میشد که زمان را به عقب برگرداند
تا بگویم که چطور از همه بیزارم کرد.
#هزاران-هزار-افسوس
دیدگاه ها (۵)

❣❣مرحمی گر بردلم باشی طبیبت میشومچون بخواهی یانخواهی دلفریبت...

❣❣نقش آغوشت کشیدم، اتفاق افتاد عشقبوسه های داغ چیدم ، اتفاق ...

شعر کوچه باغی ست که عطر یادت را به تن زده و هر روزنبودن هایت...

ساده لباس بپوش!ساده راه برو!ولـےدربرخوردبادیگران ساده نباش!ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط