فصل دوم

فصل دوم
پارت ۲
ویو ا.ت
خلاصه این پنج سال این بود البته گرفتاری های زیادی کشیدم...
که ولش مهم نیس....
یه نفر هم همیشه پیشم بود.... تو این پنج سال اون به من کمک کرد عین برادرمه خیلیییی دوسش دارم....
راستش بعد از این که از بیمارستان مرخص شدم....
جایی رو نداشتم...
ویو همچنان ا.ت
فلش بک به پنج سال پیش موقع مرخص شدن ا.ت از بیمارستان
ا.ت:خببب...باید کجا برم؟..ههه اصلا جایی رو دارم؟ نمیدونم باید کجا برم...ولش مهم نیست.
همینطور تو کوچه و خیابون قدم میزدم که بارون شروع کرد به باریدن....
ا.ت:جالبه همین رو کم داشتم.
رفتم رویه صندلی کنار خیابون نشستم و چشمام رو بستم....گرسنه بودم اما پولی برای گرفتن غذا نداشتم...همینطور بارون می‌بارید و من رو خیس آب کرد... که یکدفعه دیگه قطرات بارون رو حس نکردم... چشمام رو باز کردم..دیدم.....
امیدوارم خوشتون بیاد
دیدگاه ها (۱۱)

شروع فعالیت 💫💫

پارت ۳ویو ا.ت فلش بک به زمانی ا.ت از بیمارستان مرخص شد....چش...

فصل دومپارت ۱ویو ا.تفلش بک به زمانی که ا.ت تو اتاق عمل بود.....

فیک دختر من (فصل دوم)ژانر:مافیایی.سوپرایزی.غمگینشخصیت های جد...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط