کلبه ام پنجره ای باز به دریا دارد

کلبــه ام پنجــــره ای باز بـــه دریـا دارد
خوب من! منظره ی خوب ، تماشا دارد
ساختــم آینـه ای را به بلندای خیال
تا خودت را به تماشای خودت وا دارد
راز گیسوی تو دنیای شگفت انگیزی است
کــه بـــه اندازه ی صد فلسفـــه معنــا دارد
گوش کن خواسته ام خواهش بیجایی نیست
اگـــر آیینــــه ی دستت بشـــوم ، جــــا دارد
چشـــم یک دهکده افتاده به زیبایی تو
یعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد
کـــوزه بــر دوش سر چشمه بیا تا گویند
عجب این دهکده سرچشمه ی زیبا دارد
در تو یک وسوسه ی مبهم و سرگردان است
از همـــان وسوسه هایـــی کـــه یهـــودا دارد
عشق را با همـه شیرینـــی و شورانگیزی
لحظه هایی است که افسوس و دریغا دارد
بـــی قرار آمدن ، آشفتــن و آرام شدن
حس گنگی است که من دارم و دریا دارد
یخ نزن رود معمایی من ! جاری باش
دل دریایـــی ام آغــــوش پذیــرا دارد

#استاد_محمد_سلمانی
دیدگاه ها (۳)

#راز_شاعر_شدنم...راز شاعر شدنم عشق غزل خیز تو بودکاسه صبر دل...

درد تاریکیست؛دردِ خواستنرفتن و بیهوده از خود کاستن؛سر نهادن ...

#آیا_دوستم_دادی؟؟هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟من جای ...

حال و روزم خوش نیست قصه ام غمگین استروزگاری ست که غم در دل م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط