رئیس جذاب من

[ رئیس جذاب من ]
♡پارت ۶ ♡

ویو نویسنده

رسیدن به بار و روی یه میز نشستن که یه پسره که انگار مست بود اومد کنار ات بشینه که یهو جونگ کوک سر رسید و پسره رو هلش داد و خودش کنار ات نشت همه تعجب کرده بودن که چطور ممکنه آدم سرد که هیچوقت توی هیچ کدوم از جشن های گروهی شرکت نمی‌کرد اومده لود به همچین بار بی کلاسی و از همه مهم تر سر ات که یکی از کارمنداشه و از نظر سطح خانواده و مالی خیلی پایین تر از اونه غیرتی شد.(خدااااا🥹)

ات:اوه.....رئیس.....ممنونم....او...راستی شما اینجا چیکار میکنید؟؟؟فکر میکردم از این جور جاها خوشتون نمیاد

یونا ضربه ارومی به پار ات زد و چشم غره رفت
–اوه...چی...من....به هر حال کفتم باید همچین مناسبت خوبی رو باشما جشن بگیرم.....هرچی نباشه تو اولین نفری هستی که عاشق........
کوک حواسش نبود داشت میگفت عاشق اته که متوجه شد و حرفش رو عوض کرد
–تو اولین نفری هستی که عاشق.....نه یعنی توی سن کم و اوایل کارت تونستی قبول بشی.....به هر حال مترجم مخصوص من بودن مقام کمی نیست*اینو با حالت مغرورانه در حالتی که داشت یه شات مشروب بر می‌داشت گفت*
&(علامت یونا)
&بله جناب جئون شما درست میفرمایید......حالا که اینجا هستید نظرتون چیه با بنوشید
*همون لحظه سوجین به همراه دوتا مرد حیلی اومد داخل و آروم شات الکل رو از دست کوک گرفته و روی‌ میز گذاشت*
"جناب جئون نمیتونن هرجایی بنوشن چطوره با بقیه بنوشی؟؟
&چی.....چرا نمیتونن؟؟
"به خاطر اینکه ایشون فقط با آدم های تم سطح خودشون می‌نوشند و فکر نکنم شا لایق این جایگاه باشید
جناب جئون من باید با شما حرف بزنم میشه یه لحظه همراه من بیاید
–چرا باید همراه تو بیام؟؟؟
"رئیس لطفا
کوک بدون حرف نگاهی به آن انداخت و از اون لبخدای دختر کش زود و بدون حرف از بار بیرون رفت
"*روبه اون دوتا نرد هیکلی همراهش که بادیگارد بودن*شما همینجا بمونید
بادیگارد ها:بله خانم
سوجین هم دنبال جونگ کوک از بار رفت بیرون با بیرون که رسیدن کوک برگشت روبه سوجین....
–چته
"یعنی چی.....این چه کاریه کردی ...واسه چی پاشدی اومدی اینجا...هااااا....تازه اونم بدون بادیگارد و خبر دادن به کسی..
..جونگ کوک تو رئیس بزرگترین باند مافیای کشوری بعد اینجوری به خاطر اون دختره ی هرzه....هاااا....میگی بهت حمله کننن...
–حرف دهنتو بفهم چی میگی تا الان بهت هیچی نگفتم پرو سدی هر گوhی خواستی خوردی.....هرzه توی جنdه ای نه اون(با داد حرف میزد)
"چی....جنdه.....حالا کارت به جایی کشیده که به خاطر اون دختره ی عوضی به من میگی.......
کوک نذاشت حرفش تموم شه که با سیلی محکمی توی گوش سوجین حرفش رو قط کرد..........

ادامه دارد ............
لطفا حمایتم کنید ❤️

نظرتون چیه؟؟؟؟
خوب مینویسم؟؟؟
نظر بدین داستان رو چجور پیش ببرم
دیدگاه ها (۷)

[ رئیس جذاب من ]♡پارت ۷ ♡جونکوک‌ به سوجین سیلی زد و گفت–ض--ر...

[ رئیس جذاب من ]♡پارت ۸ ♡کوک به سمت ات میرفت تقربا یک قدم با...

[ رئیس جذاب من ]♡پارت ۵ ♡همین جور تو فکر بود که اومدن صداشون...

[ رئیس جذاب من ]♡پارت ۴ ♡"کیم ات نوبت توعه.....کیم ات.....کی...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط