رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت ۱۱۳

ارسلان: بامزه شروع کرد به خوردن هلو لپشو کشیدم با همون صورت مظلومش نگاهم کرد من ترو خورم

دیانا: لبخندی زدم و تو بغلش فرو رفتم

... چند وقت بعد ...

ارسلان: دستم روی شکم برجسته اش نشست

دیانا: صدای قلبشون تو گوشم اکو میشد

ارسلان: یه پسر خوشگلم و یه دختر ناز بوسه ای رو شکمش زدم

دیانا: ارسلان

ارسلان:جانم عزیزم

دیانا: چیزه

ارسلان: چی

دیانا: میشه بریم خونمون

ارسلان: معلومه عزیزم

دیانا: ارسلان توی این مدت خیلی مهربون شده بود حتی بیشتر از قبل
دیدگاه ها (۸)

رمان شازده کوچولو پارت ۱۱۴.... پرش زمان ....دکتر:یه پسر کوچو...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۱۵ارسلان: به حرف هایی که دکتر زد دلم...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۱۲ارسلان: خوابالو دستم و زیره زانو ه...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۱۱دیانا: ارسلان آخه دوتا ارسلان: خوب...

رمان بغلی من پارت ۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷ارسلان :یه روز نشده ناز میشیدیا...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط