آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منم

آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منم
اینچنین عشق تو در سینه نگهداشت منم

آنکه در ناز فرو رفته و شاداب تویی
آنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت منم

آنکه هرگز نگشود دفتر احساس تویی
آنکه رویای تو را خاطره پنداشت منم

آنکه کافر به دل مومن من بود تویی
آنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منم

او که در باغ غزل گشت و خرامید تویی
او که یک بوته در این باغچه نگذاشت منم

او که عاقل شد و راه خِردش جست تویی
آنکه در مزرعه‌اش بذر جنون کاشت منم
دیدگاه ها (۱۰)

قلب من با تو فقط میل تپیدن داردبوسه از سیب لبت رغبت چیدن دا...

این دوبیت شعربه افتخارچشمهای خودم :خخخخشاعر چشم توام چشم خما...

گریه کردم، گریه کردماما دردمو نگفتمتکیه دادم به غرورم تا دیگ...

نپرس حال مرا تا غزل به لب دارمخودت بفهم که حالم بد است و تب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط