وقتی تمام شهر
وقتی تمام شهر
دیگر دری به روی تو ، خود را نمی گشود
دستان گرم رفیقی نیافتی
آغوش مهر کسی ، عاشقت نشد
با آن دل شکسته ، کسی مهربان نبود
وقتی که کوبه های نکوبیده ای نماند
تنها اگر شدی
بر گرد پیش من
من عادتم ، خریدن دل های خسته است
من عاشقم ، به آنکه نمی خواهدش کسی
دل می برم ، از آنکه دلش را شکسته اند
آغوش من ، بپذیرد تو را به مهر
برخیز ، خسته ی این روزگار قهر
در کوچه امید
نبش طراوت زیبای عاشقی
در انتهای آن گذر تنگ بی کسی
آری ، بزن تو زنگ خدا را ، غریب عشق
من چشم در رهم که بیایی
دیگر دری به روی تو ، خود را نمی گشود
دستان گرم رفیقی نیافتی
آغوش مهر کسی ، عاشقت نشد
با آن دل شکسته ، کسی مهربان نبود
وقتی که کوبه های نکوبیده ای نماند
تنها اگر شدی
بر گرد پیش من
من عادتم ، خریدن دل های خسته است
من عاشقم ، به آنکه نمی خواهدش کسی
دل می برم ، از آنکه دلش را شکسته اند
آغوش من ، بپذیرد تو را به مهر
برخیز ، خسته ی این روزگار قهر
در کوچه امید
نبش طراوت زیبای عاشقی
در انتهای آن گذر تنگ بی کسی
آری ، بزن تو زنگ خدا را ، غریب عشق
من چشم در رهم که بیایی
- ۶۰۱
- ۰۴ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط