ای تو که عشق تو مرا گرامی و خوار کرد چگونه میتوانم به ت

ای تو که عشق تو مرا گرامی و خوار کرد، چگونه می‌توانم به تو برسم؟ مرا در این راه نشان بده! تو مرا حیران کردی، در حالی که به ستاره‌ها نگاه می‌کردم و تو عمیقاً خوابیده بودی! تو قول داده بودی که هرگز از عشق دور نخواهی شد و قسم خوردی، ای شاخه، که هرگز خم نخواهی شد. نسیم وزید و شاخه‌ای مانند تو خم شد. کجاست زمان و کجاست آنچه وعده دادی؟ زمان سخاوتمند بود، اما تو محبت را به من بازنگرداندی. ای تو که در پیوندت بخیل هستی، مرا کشتی! تو با من بودی تا روح خودم را به دست آورم و سپس، پس از آن اتحاد، مرا رها کردی. تو کسی هستی که به من قسم خوردی و من به تو قسم خوردم، و تو قسم خوردی که مرا خائن نخواهی کرد، اما خیانت کردی. وقتی که با عشق بر مهار راز من نشستی و می‌دانستی که عاشق تو هستم، خیانت کردی. بنابراین، در کنار جاده نشسته و شکایت خواهم کرد، تظاهر به قربانی بودن می‌کنم، زیرا تو بودی که به من آسیب زدی. و از تو به سلطان عشق شکایت می‌کنم تا تو را مانند آنچه به من کردی، مجازات کند. و در سکوت شب برای تو دعا می‌کنم تا شاید تو نیز به اندازه‌ای که مرا رنجاندی، رنج ببری.
دیدگاه ها (۰)

بخشایش به هیچ‌کس رد نمی‌شود، اما اعتماد امروزه سخت‌تر از همی...

متأسفانه وقتی متوجه می‌شوید که برای کسی به اندازه‌ای که فکر ...

تنها به دلیل یک سوءتفاهم کوچک، مردم آنچه را که واقعاً نسبت ب...

باید برای هر چیزی حداقل یک بار گریه کنیم تا اشک‌هایمان خشک ش...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط