یکم به خودم اومدم دیدم که عه ات بود چه ابرو ریزیی ازش خو

یکم به خودم اومدم دیدم که عه ا/ت بود چه ابرو ریزیی ازش خوشم میومد مامان باباهم که نبودن خدارو شکر ولی من که اینهمه زدمش چرا منو بغل کرده و هی میزنه رو کمرم، سرم رو بالا اوردم و بهش گفتم:
_:ببخشید...اخه فکر کردم یونگسوعی،من تورو دوس دارم اصن فکرش رو نمیکردم که دارم بجای یونگسو دختر مورد علاقم رو میزنم واقعا....
هنوز حرفم تموم نشد که گفت:
+:اشکال نداره کوک.. اشکال نداره، به هرحال ازش ناراحتی،وایسا چی گفتی؟ گفتی من دختر مورد علاقت عم؟
_:اره،عه لو دادمش که!
+:ولی خدا...
حرفم تموم نشد که منو بوسید...
(یک ماه بعد)
( مامان ا/ت؛ بابای ا/ت&)
؛:دخترم بیا غذا بخوریم!
+:باشه ماملن!
؛ :به داداشت هم بگو بیاد!
+:باشههههه!
+:کوکم بیا بریم غذا بخپریم.
_:باشه بیبم.....
پایان
دیدگاه ها (۰)

{غیر ممکن} P6 &:عه واقعا چه خوب و عالی!.... ویو ا/ت:دیگه واق...

{غیر ممکن} P7ویو کوک:این خدمتکار جدیده اینجا چیکار میکنه؟چرا...

و یونگسو رو برداشت برد. من همونجا نشستمو ادامه ی شراب یونگسو...

ویو کوک:خیلی حالم بد بود، با یونگسو بهم زده بودم. (ا/ت+ کوک_...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط