رمان رئیس جذاب من
🔮رمان رئیس جذاب من 🔮
Part32
#مانی
امروز قرار بود یه نفر بیاد که به عنوان خدمه استخدام شه
وقتی آمد صورتش یه جای سالم نداشت یعنی کی اینکارو باهاش کرده
وقتی صدای نازکش رو شنیدم یه حسی آمد سراغم
وقتی گفت چه بلایی سرش آمده دلم سوخت و مامان گفت که میتونه اینجا کار کنه و مابهش کمک میکنیم
داشتم میرفتم به سمت اتاقم که صدای زینب و اینازو شنیدم
زینب گفت
دیگه درو ور مانی نبینمت
و وقتی که گفت شوهرت حرفتو گوش نداده دوست ندارم سمت شوهرم بریم
عصبانی شدم و گفتم
چیی میگی زینب
آق...آقا
آقا چی مگه نگفتم دیگه این حرفارو نشنوم هومم
ببخشید دیگه تکرار نمیشه و رفت
آیناز باترس گفت
ببخشید
تعجب کردم و گفتم
چرا
چون وقتی خونه ارسلان بودم اونجاهم یه خدمه بود به اسم مارال بود که ارسلان دوست داشت و اپن فکر کنم عکسای الکی رو به ارسلان داده میترسم بارم این اتفاق بیوفته و مریم خانم فکر بدی کنه
بالبخند گفتم
نگران نباش مامان هیچوقت زود قضاوت نمیکنه میتونی بری به کارت برسی
بااجازه
یه حس خیلی خوبی داشتم بهش
#آیناز
الان سه ماهه که اینجا کار میکنم و اونروز شنیدم با یه دختره خانواده دار نامزد کرده
تو این سه ماه مریم خانم خیلی هوامو داره حتی منصور خان هم همینطور با مانا و مانی هم دوست شدم و مثل خواهرو برادرم دوستشون دارم
داشتم اتاق مانی رو تمیز میکردم که زینب امد تو
تواین سه ماه کریم خانم و مانی نذاشتن که زینب باهام کاری داشته باشه
چیزی شده زینب
نه امدم کمکت
اهان نمیخوام عزیزم دیگه تموم شدش
مه درو قفل کرد
زینب
چیه ترسیدی و شروع کرد زدن خودش یه گلدونم بود که کوبید به سرش
یاتعجب نگاش میکردم و گفتم
نکن این کارو چیکار میکنی
و یهوو داد کشید و گریه کرد و قفل درو باز کرد
مانی مانا و مریم خانم آمدند تو
مریم خانم گفت چیشده زینب این چه سرو شکلیه
با گریه گفت
ام...اومدم کمکش کنم که گفت من عاشق مانی یم و بهش نزدیک نشو منم جوابشو دادم که این بلارو آورد
سرم
باتعجب و گریه گفتم
نه نا من اینکارو نکردم مریم خانم بخدا من اینکارو نکردم
مریم خانم گفت
آیناز
باگریه گفتم
تروخدا باور کنید من این کارو نکردم
یهوو مانی گفت
مامان آیناز و زینب برید تو حال الان میام
هممون رفتیم که مریم خانم نشست که رفتم روبه روش و گفتم
مریم خانم به روح پدرو و مادرم من اینکارو نکردم که همون موقعه مانی امد
آیناز بشین
مانی گفت
من تو اتاقم دروبین دارم و رفتم بیارمش تا ببینیم مقصر کیه من از اول به تو زینب شک دارم
بریم ببینیم
فیلمو پلی کرد
فیلم که تموم شد زینب با تته پته گفت
تو..ضیح..می..دم
مریم خانم کفت
چه توضیحی هااان
زینب گفت
Part32
#مانی
امروز قرار بود یه نفر بیاد که به عنوان خدمه استخدام شه
وقتی آمد صورتش یه جای سالم نداشت یعنی کی اینکارو باهاش کرده
وقتی صدای نازکش رو شنیدم یه حسی آمد سراغم
وقتی گفت چه بلایی سرش آمده دلم سوخت و مامان گفت که میتونه اینجا کار کنه و مابهش کمک میکنیم
داشتم میرفتم به سمت اتاقم که صدای زینب و اینازو شنیدم
زینب گفت
دیگه درو ور مانی نبینمت
و وقتی که گفت شوهرت حرفتو گوش نداده دوست ندارم سمت شوهرم بریم
عصبانی شدم و گفتم
چیی میگی زینب
آق...آقا
آقا چی مگه نگفتم دیگه این حرفارو نشنوم هومم
ببخشید دیگه تکرار نمیشه و رفت
آیناز باترس گفت
ببخشید
تعجب کردم و گفتم
چرا
چون وقتی خونه ارسلان بودم اونجاهم یه خدمه بود به اسم مارال بود که ارسلان دوست داشت و اپن فکر کنم عکسای الکی رو به ارسلان داده میترسم بارم این اتفاق بیوفته و مریم خانم فکر بدی کنه
بالبخند گفتم
نگران نباش مامان هیچوقت زود قضاوت نمیکنه میتونی بری به کارت برسی
بااجازه
یه حس خیلی خوبی داشتم بهش
#آیناز
الان سه ماهه که اینجا کار میکنم و اونروز شنیدم با یه دختره خانواده دار نامزد کرده
تو این سه ماه مریم خانم خیلی هوامو داره حتی منصور خان هم همینطور با مانا و مانی هم دوست شدم و مثل خواهرو برادرم دوستشون دارم
داشتم اتاق مانی رو تمیز میکردم که زینب امد تو
تواین سه ماه کریم خانم و مانی نذاشتن که زینب باهام کاری داشته باشه
چیزی شده زینب
نه امدم کمکت
اهان نمیخوام عزیزم دیگه تموم شدش
مه درو قفل کرد
زینب
چیه ترسیدی و شروع کرد زدن خودش یه گلدونم بود که کوبید به سرش
یاتعجب نگاش میکردم و گفتم
نکن این کارو چیکار میکنی
و یهوو داد کشید و گریه کرد و قفل درو باز کرد
مانی مانا و مریم خانم آمدند تو
مریم خانم گفت چیشده زینب این چه سرو شکلیه
با گریه گفت
ام...اومدم کمکش کنم که گفت من عاشق مانی یم و بهش نزدیک نشو منم جوابشو دادم که این بلارو آورد
سرم
باتعجب و گریه گفتم
نه نا من اینکارو نکردم مریم خانم بخدا من اینکارو نکردم
مریم خانم گفت
آیناز
باگریه گفتم
تروخدا باور کنید من این کارو نکردم
یهوو مانی گفت
مامان آیناز و زینب برید تو حال الان میام
هممون رفتیم که مریم خانم نشست که رفتم روبه روش و گفتم
مریم خانم به روح پدرو و مادرم من اینکارو نکردم که همون موقعه مانی امد
آیناز بشین
مانی گفت
من تو اتاقم دروبین دارم و رفتم بیارمش تا ببینیم مقصر کیه من از اول به تو زینب شک دارم
بریم ببینیم
فیلمو پلی کرد
فیلم که تموم شد زینب با تته پته گفت
تو..ضیح..می..دم
مریم خانم کفت
چه توضیحی هااان
زینب گفت
- ۱.۹k
- ۱۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط