و باز شب شدعطر نفس های تو پَخش به سَر تا پایِ من اَفکَندستاره مَست، خاموش شدباد تکانی داد و سَمتِ آغوشِ تو سوقَم داد، تبِ اندامِ تَنَم شُعله کشید بَر بدنت روشَن شد.