شبهای تابستون زیباییش به حیاط خونه پدری و درخت یاسی است

شب‌هایِ تابستون زیباییش به حیاط خونه پدری و درخت یاسی است که بوش خونه رو برداشته، به نورِ سفید مهتابی که روش یک من خاک نشسته و افتاده رویِ مارمولکی که از درزِ دیوار اومده بیرون، به گلدونای شمعدونی لب حوض، به باغچه آب دادن پدر و کام عمیقی که به سیگارش می زنه . حالا اما فقط شَب هست و تنهاییش .

على‌محمد‌_افغانى


#خاص
دیدگاه ها (۲۰)

عبور،تنها مسافت يك فاصله نيست...مى توانى روى يك نيمكت نشسته ...

مثل گل های ترک خورده کاشی شده امبعد تو پیر ک نه من متلاشی شد...

میون این حال و هوایِ ناآرومیهو به خودمون اومدیم دیدم بهار او...

ما که تو دنیای کسی نیستمحداقل بزارین تو دنیای خودمون باشیم.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط