هاناکی
«هاناکی»
« پارت ۲۰»
هه جین: من بهش گفتم
تهیونگ: تو...
جین سو: اون دوست بچگی منه
تهیونگ: بعدا در مورد اینا حرف میزنیم الان باید بفهمیم کی ات و دزدیده
جین سو: باید کار باند یون باشه
تهیونگ: باند یون انقدر احمق نیست که توی مهمونی به اون بزرگی که تمام مافیا ها اونجان دست به همچین کار احمقانه ای بزنه
جین سو: ولی بازم مطمئن نیستیم.... هه جین تو کسی به ذهنت میرسه؟
هه جین: یکی هست
تهیونگ: کی
جین سو: کی
هه جین: اون دختره.... اسمش چی بود.... اها یونا
تهیونگ: از یونا بعید نیست یه همچین کاری بکنه... ولی چرا
هه جین:یادت رفته تو به خاطر رفتاری که با ات دلشت باهاش به هم زدی اونم که از ات بدش میومد ازش متنفر شد
تهیونگ: اگه کار یونا باشه نمیتونه جای دوری برده باشدش
جین سو: مطمئنی؟
تهیونگ میدونم عرضه شو نداره
جین سو: بازم مطمئن نیستیم که کار باند یونه یا کار اون دختره یونا
تهیونگ: باید هر دوتاشو برسی کنیم
هه جین: منو جین سو اوپا میریم سراغ باند یون شماهم برید سراغ یونا
تهیونگ: چرا من برم سراغ یونا
هه جین: ارباب .... یه دقه منطقی فکر کنید یونا دوست دختر شما بوده شما بهتر میشناسینش شاید بدونید ممنکه ات و کجا برده باشه
تهیونگک باشه پس من میرم سراغ یونا
هه جین و جین سو رفتن تهیونگ هم به منشیش زنگ زد
تهیونگ:الو.....
««««««««««««««««««««««««««««««ا
بچه ها ببخشید این دفعه کمتر نوشتم چون بابام گفت که گوشیمو بیارم
اسلاید ۲ لباس ات توی مهمونی
« پارت ۲۰»
هه جین: من بهش گفتم
تهیونگ: تو...
جین سو: اون دوست بچگی منه
تهیونگ: بعدا در مورد اینا حرف میزنیم الان باید بفهمیم کی ات و دزدیده
جین سو: باید کار باند یون باشه
تهیونگ: باند یون انقدر احمق نیست که توی مهمونی به اون بزرگی که تمام مافیا ها اونجان دست به همچین کار احمقانه ای بزنه
جین سو: ولی بازم مطمئن نیستیم.... هه جین تو کسی به ذهنت میرسه؟
هه جین: یکی هست
تهیونگ: کی
جین سو: کی
هه جین: اون دختره.... اسمش چی بود.... اها یونا
تهیونگ: از یونا بعید نیست یه همچین کاری بکنه... ولی چرا
هه جین:یادت رفته تو به خاطر رفتاری که با ات دلشت باهاش به هم زدی اونم که از ات بدش میومد ازش متنفر شد
تهیونگ: اگه کار یونا باشه نمیتونه جای دوری برده باشدش
جین سو: مطمئنی؟
تهیونگ میدونم عرضه شو نداره
جین سو: بازم مطمئن نیستیم که کار باند یونه یا کار اون دختره یونا
تهیونگ: باید هر دوتاشو برسی کنیم
هه جین: منو جین سو اوپا میریم سراغ باند یون شماهم برید سراغ یونا
تهیونگ: چرا من برم سراغ یونا
هه جین: ارباب .... یه دقه منطقی فکر کنید یونا دوست دختر شما بوده شما بهتر میشناسینش شاید بدونید ممنکه ات و کجا برده باشه
تهیونگک باشه پس من میرم سراغ یونا
هه جین و جین سو رفتن تهیونگ هم به منشیش زنگ زد
تهیونگ:الو.....
««««««««««««««««««««««««««««««ا
بچه ها ببخشید این دفعه کمتر نوشتم چون بابام گفت که گوشیمو بیارم
اسلاید ۲ لباس ات توی مهمونی
- ۵.۴k
- ۰۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط